mercredi 24 décembre 2014

نقد اباذری به موسیقی پاپ، موسیقی پاشایی، و شرایط سیاسی روز/ مینا خانلرزاده

نقد اباذری به موسیقی پاپ، موسیقی پاشایی، و شرایط سیاسی روز/ مینا خانلرزاده

رزا: قبل از خواندن مقاله ی مینا توجه مان را به صحبتهای آقای استاد جامعه شناس بدهیم در فایل زیر: سخنان جنجالی یوسف اباذری درباره پدیده مرتضی پاشایی
تحلیل دکتر یوسف اباذری، جامعه شناس و استاد دانشگاه، از موسیقی مرتضی پاشایی و رفتار مردم با آن
دکتر یوسف اباذری، جامعه شناس و استاد دانشگاه در جلسه بررسی و نقد مرتضی پاشایی که در تهران برگزار شد، از وضعیت اجتماعی امروز ایران و سیاست‌زدایی از سوی حکومت 
 انتقاد کرد. 

برای خواندن مقاله ی بالا روی تیتر آن کلیک کنیم.

 رزا: قبل از گوش کردن به موسیقی پاشایی اول از همه فایل "استاد" در اختیارم قرار گرفت. آن زنان جوان و نوجوان طیف سیاسی دوران انقلاب، بوی گند ارتجاع را از حرفهای استاد بخوبی شنیدند. بطوری که به دوستی گفتم: خوب شد اینها سر کار نیامدند که بجز شوستاکویچ همه نوع موزیک دیگر ممنوع میشد!
حرفهای "سیاسی" جناب استاد اگرچه  قلب بخش بزرگی از مردان چپ را لرزاند که "چپ" هنوز زنده است!، اما شدت ارتجاع و مردسالاری و تحکم  (بیان نظر با چاشنی سلطه)  تحکم طُن صدای مردانه (بخصوص بخش پاسخ به دختر دانشجو و استفاده از اتوریته ی استاد بر دانشجو / مرد بر زن، مزه ی تلخ اجبار و زورچپانی نظرات در جایگاه بالای سن و دارنده ی میکروفون و پایین سن و شنونده)، تنها آرزوی یک کامیون گوجه فرنگی گندیده را در دل گذاشت، در انتظار پرتاب!
موزیک پاپ فقط در سرودهای "انقلابی" در مدرسه بود، سهم ما از موسیقی تنها چُس ناله های شجریان و بعد ها نوحه خوانی درتلویزیون  در ایران دهه ی 60 ای بود!
در خانه کتاب اشعار فروغ بود و داریوش و فوقش فرهاد!
هم عشق را در خانه ها قایم میکردیم و هم کتاب نینا و زندگینامه ی اشرف دهقان و مجموعه آثار لنین را! 
بعنوان بچه مدرسه ای کتاب سرودهای کوهستان را از حفظ کرده بودیم! عیدی رفقا کاستهای موسیقی کلاسیک بود، اگرچه با داریوش و گوگوش بیشتر حال میکردیم! اما در جلسات خانگی، یادمان نمیرفت کتابهای اشعار فروغ را از قفسه کتاب جابجا کنیم و به جایش صمد بهرنگی و عکس چه گوارا را در معرض دید بگذاریم!
پوستر"بهاران خجسته باد" سازمانها، دیوارها را تزیین میکرد، در آن روزگار انقلابی!
بدون آنکه کسی اجبارمان کند یواشکی "اکسیژن" و نوعی "دایر استرین" گوش میدادیم و دور از چشم رفقا تمرین صدای گوگوش در میهمانی ها داشتیم...یکجور فهمیدیم که وقت جلسات این نوع موسیقیا منفی است!
بعدها دو دهه بعد در خارج، روفقا هم به آهنگ کیوکیو بنگ بنگ گوش کرده و در فروغ فرخزاد هم عناصری از اشعار انقلابی یافتند. یکجوری همگی در خارج به اتحاد علیه دیکتاتور رسیدند و رپ و پاپ و هیپ هاپ هم راهش را به قلب "چپ" ایرانی باز کرد...
شنیدن فایل صوتی این استاد جامعه شناس "چپ" البته خارج از پرداختن به محتوای صحبتش، شوک آور بود...
در این  فضای دیکتاتوری و اختناق دلم برای دخترک جوان و استادش گرفت...
بگذاریم انسانها هر جور که میخواهند زندگی کنند. جای کسی گرفته نمیشود. مُهم این است که سکوت نباشد، عاشقی باشد و در این جو خودکشی و خود زنی، بجای قرصهای برنج، عشق را بیابند. برای مرگ جوان از سرطان با هم بگریند و با هم بخوانند... 
مبتذل  وقتی است که دیکتاتور تمام شاخه های حسی جامعه را له کند. 
یکبار دیگر فیلم 1984 را با هم ببینیم رفقا!
موتزارت هم یواشکی لزگی میرقصید، و شاید اگر پدر مخوفش میگذاشت، به مهوش میگفت: کی میگه کجه!  
یادمان باشد مرثیه ی مرگ نوشتن، موتزارت را کُشت و کارمینا بورانا اوج دیکتاتور بود و مارش واگنر و بقیه، همه را بسوی مرگ فرستاد. 
بگذاریم قلبها بتپند، و پاها رقص آزادی را تمرین کنند و چاق ها و لاغر ها و "علیل" ها و عوام ها و مبتذل ها بگویند: کی میگه کجه؟ خامنه ای!
انقلاب را "هم" مبتذل هایی میکنند که اجازه ی شادی ندارند!
دیکتاتور نیز وقتی پیروز است که پای رقص را شکسته باشد و قلبها دیگر برای عاشق شدن نتپند!
در زیر چند آهنگ "مبتذل" از پاشایی که به دل بسیار "مبتذل" من بسیار نشست!
مرتضی پاشایی / یکی هست
مرتضی پاشایی/  جاده ی یک طرفه
مرتضی پاشایی/  تو رفتی
مراسم تشیع مرتضی پاشایی - Morteza pashaie
مینا خانلرزاده در صفحه فیس‌بوک خود نقدهایی در رابطه با صحبت‌های یوسف اباذری پیرامون سوگواری مرتضی پاشایی نوشته است. این یادداشت توسط میدان بازنشر می‌شود.
۱-اباذری نقدش به موسیقی پاشایی را با نقد موسیقی پاپ شروع می‌کند و می‌گوید:
«پاپ در اسکیل موسیقی یعنی مبتذل‌ترین نوع موسیقی جهان است.» پایان نقل قول
پاپ یا موسیقی غیرجدی همه‌ی موسیقی جهان غیر از انواع کلاسیک آن را دربرمی‌گیرد. به‌عنوان مثال، تاثیر موسیقی‌های افریقایی تنها در آمریکای شمالی به شکل‌گیری انواع بلوز، جاز، راک‌اند‌رل، و رپ (یا هیپ‌هاپ) منجر شده. در خود ایران موسیقی پاپ از تصنیف‌خوانی‌های تحت تاثیر موسیقی کلاسیک ایران، تا ترانه‌های تحت تاثیر موسیقی‌های پاپ غیرایرانی و انواع موسیقی روحوضی را دربرمی‌گیرد. توصیف تمام انواع این موسیقی‌ها که هرکدام تاریخ اجتماعی و موسیقیایی خودشان را دارند با صفت‌هایی همچون مبتذل چندان منطقی نیست.
۲-عده‌ای از دانشجویان اباذری ادعا می‌کنند که تحلیل او تحت تاثیر مقاله‌های موسیقی ادورنو و آموخته‌های مکتب فرانکفورت است. برخلاف ادعای طرفداران اباذری، نقد اباذری به موسیقی پاشایی یادآور گفتمان موسیقی مستهجن /مبتذل جمهوری اسلامی و رویکرد‌های مشابه روشنفکرهای پیش از انقلاب است که منجر به ممنوع‌سازی مهستی، هایده، داریوش، شهرام‌ شب‌پره …— به جای احقاق عدالت اجتماعی— شد. براساس گفتمان موسیقی مستهجن، تا زمان اصلاحات مهاجرانی در ارشاد، بسیاری از انواع موسیقی پاپ در ایران ممنوع بود. البته پس از اصلاحات مهاجرانی، تنها موسیقی‌ پاپ ِ تولید شده در ایران و دارای مجوز از ارشاد بود که غیرممنوع شد. اما چسباندن ِ مارک مستهجن و مبتذل به موسیقی پاپ در ایران تاریخچه‌‌ی تروماتیکی —به‌خصوص برای ما نسل‌های پس از انقلاب— دارد که با وصل کردن این نقد به فرانکفورت یا لندن یا هر شهر دیگری قابل پاکسازی نیست.
نقد موسیقی ادورنو به‌هیچ وجه شامل قضاوت اجتماعی-اخلاقی کردن ِ کسانی که به موسیقی‌ای که او نقد می‌کند گوش می‌کنند نمی‌شود. [۱] نوشته‌های روی موسیقی ادورنو منجر به تولید خوب‌‌ها یعنی موسیقی کلاسیک/ جدی و بدها یعنی موسیقی پاپ/ غیرجدی نمی‌شود. بررسی او شامل رابطه‌ی موسیقی با روابط تولید- سیاست بازار و ساختار موسیقایی کار است. آن‌چه ما موسیقی کلاسیک تلقی می‌کنیم نه زمان ادورنو و نه زمان ما فرای استانداردهای بازار قرار نداشته و ندارد. اصولا با کم و کمتر شدن هنرمندانی که مستقل کار هنری تولید می‌کنند روابط بازار تقریبا به‌ همه‌ی موسیقی —به جز موارد اندکی— قابل تعمیم است. آرنولد شوئنبرگ، ایده‌آل موسیقیایی ِ ادورنو، نه برای این‌که موسیقی‌اش کلاسیک بود، که بر مبنای استفاده‌ی او از نت‌های «ناموزون» و ایجاد تکنیک موسیقی دوازده نغمه‌ای بود که ادورنو او را به‌عنوان نمونه‌ای از موسیقی خوب و رها توصیف می‌کرد.[۲] براساس تیوری‌های موسیقی ادورنو، بسیاری از موسیقی‌های کلاسیک و یا جدی از معیارهای او سرفراز بیرون نمی‌آیند.
نقدی که خصوصیات هنری-تاریخی نوع موسیقی مورد بحث و ویژگی‌های ِ اجتماعی ِ محل ِ جغرافیای ِ تولید ِ آن هنر را در نظر نگیرد، دست بالا به‌ کلی‌گویی‌‌های بی‌ربط به شرایط اینجا و اکنون می‌انجامد.
وقتی به دانشجویی گوش می‌دادم که به اباذری اعتراض می‌کرد و می‌گفت که من به هرچه دلم بخواهد گوش می‌دهم، حس می‌کردم اباذری احتمالا بی‌اینکه بداند، پدرسالارانه در جایگاهی مشابه حاکمیت ایستاده، هرچند در دفاع از موزارت در برابر موسیقی پاپ، نه مثل حکومت در دفاع از مداحی‌خوانی‌های حکومتی در برابر مایکل جک‌سون و گوگوش.
۳- آن‌چه به سیاست‌زدایی از انقلاب ۵۷ انجامید، اتفاقا این نبود که «لات و سوسول دست به دست هم دادند که چه بکنند؟ که سیاست واقعی را از این ممکلت از بین ببرند»—آن‌طور که اباذری توضیح می‌دهد— بلکه جهان‌بینی‌ای بود که وزن سنگینی به از بین بردن آن‌چه ابتذال تلقی می‌کرد داده بود، به‌جای آن‌که تغییر را در اصلاح ساختارهای اقتصادی-سیاسی جستجو کند. اباذری سیاست‌زدایی شدن از جامعه را در علاقه‌ی مردم به پاشایی می‌بیند، در همین راستا گروهی از روشنفکرهای پیش از انقلاب هم رخوت سیاسی را در عشق مردم به گوگوش و هایده می‌دیدند و فکر می‌کردند که با از بین بردن این اسباب حواس‌پرتی از سیاست، رخوت و سستی سیاسی برای همیشه از جامعه رخت برخواهد بست. دو گروهی که دست به دست هم دادند، نه لات‌ها و سوسول‌ها به قول اباذری، بلکه روشنفکرهای تنزه‌طلب و لایه‌هایی از حاشیه‌‌ی جامعه بودند. این لایه‌های حاشیه‌ای بخشی از موسیقی پاپ را نماد ستیز حکومت ِ وقت علیه باورها و ارزش‌های مذهبی و خاستگاه اجتماعی‌شان تلقی می‌کردند. برخی از روشنفکران ضد موسیقی پاپ (پیش از انقلاب) هم ساده‌انگارانی بودند که تصور می‌کردند با مارک مبتذل زدن به نوعی از موسیقی، نقد فنی ِ سیاسی-زیبایی‌شناسی ارایه‌ کرده‌اند، و با از بین بردن این نمادهای ابتذال به سیاسی شدن و وارسته شدن جامعه می‌انجامند. یک اشتباه بسیار رایج که از بینش طبقه‌ زده‌ی ضدکارگر ناشی می‌شود این است که این لایه‌های حاشیه‌ای جامعه را کل طبقه‌ی کارگر تلقی کنیم. طبقه‌ی کارگر درایران یک جهان‌بینی همگن ندارد و گروههای مختلف را دربرمی‌گیرد: از «لات‌ها و سوسول‌هایی» که سر مزار آفت گریه کردند، مست کردند، و ترانه‌های او را خواندند و بعد از انقلاب در ایست‌های بازرسی نوار‌کاست‌های «مستهجن‌»شان زیر پای مامورین حکومت له شد، تا کسانی که در یک اتحاد شوم با روشنفکرهای تنزه‌طلب خشم طبقاتی‌شان را— در یک پروسه‌ی آگاهی کاذب مانند— بر سر گوگوش و داریوش فریاد کشیدند.
۴- رابطه‌ی پاشایی با صداوسیمای جمهوری اسلامی برای درک رابطه‌ی طرفداران او با مرگ‌ تراژیک‌اش و با ترانه‌های‌اش کافی نیست. مثلا بسیاری از خواننده‌های پاپ پیش از انقلاب در دربار اجرا می‌کردند و بعضی‌شان برای خانواده‌ی شاه ترانه هم خوانده بودند. اما طرفداران این خواننده‌ها، برخلاف تلقی رایج آن زمان ( توسط برخی از روشنفکران و برخی از لایه‌های حاشیه‌ای) لزوما در اتحاد شومی با حکومت زمان قرار نداشتند. اصولا ارزش یک کار هنری براساس رابطه‌ی هنرمند با حاکمیت و داشتن و نداشتن پیام سیاسی-اجتماعی آن کار قابل سنجش نیست؛ کسانی که براساس عدم تعهد اجتماعی هنرمند و یا کار هنری، هنر او را تحلیل می‌کنند از نقد درونی آن کار باز‌می‌مانند و بیشتر از پتانسیلی که آن کار هنری برای ارایه‌ی تصویر از جامعه دارد، از آن به تحلیل‌های کلان اجتماعی می‌رسند.
 در ضمن اشاره به بدن «زشت» مهوش براساس معیارهای امروزی چاقی و لاغری —آن‌طور که اباذری می‌گوید— و جایگاه اجتماعی طرفداران او نقد کار او نیست؛ این‌روزها مد شده که روشنفکران ایران با قضاوت کردن چاقی و لاغری هنرمندان زن، کار آنها را مثلا مورد نقد قرار بدهند که چنین نقدی واقعا حتی از سطح تولیدات مجله‌های زرد هم پایین‌تر است و تحت‌تاثیر رویکردهای رایج ضدزن در جامعه است.
۵- تلاش پروپاگانداسازان اعتدال برای از بین بردن فاصله‌ی بین حاکمیت و مردم عادی، و همسان جلوه دادن منافع حاکمیت و مردم عادی از سیاست‌های اعتدالیون پس از انتخابات ۹۲ بوده است که اباذری به درستی به آن اشاره می‌کند که چون جغرافیای این سخنرانی دانشگاه تهران است، جسارت او قابل تحسین است. اما اباذری پروپاگاندای اعتدال را رویکرد «مردم» تلقی می‌کند که به تعمیم دادن بینش پروپاگانداسازان اعتدال به کل جامعه می‌انجامد. اصولا آن‌چه ما به آن مردم می‌گوییم یا در حال زار زدن برای مرگ زودرس خواننده‌ای به‌طور گذرا مشاهده می‌شود، یا وقتی کشته می‌شود در شمایل ستار بهشتی و مادرش از دور شناخته می‌شود، یا وقتی مورد اصابت اسید قرار می‌گیرد به صورت سوخته‌ی او— اغلب بدون کلام‌اش— اشاره می‌شود، و یا در تجمع انبوه کارگران چند سال حقوق نگرفته می‌بینم‌شان که پوسترهای «رفع گرسنگی حق مسلم ما ست» حمل می‌کنند و بعد در انبوه تحلیل‌ها و پروپاگانداهای رسانه‌‌های کلان گم می‌شوند. با وجود انواع شبکه‌های اجتماعی، فرودستان در ایران امروز از همیشه صدای‌شان دسترس‌ناپذیرتر است. بنابراین از گریستن مردم در عزاداری برای خواننده‌ای رسیدن به این‌ نتیجه که «مردم هم می‌ترسند و می‌خواهند با دولت متجاوز یکی بشوند» چندان منطقی به‌نظر نمی‌رسد.
اباذری می‌پرسد که «چرا مردم ایران به این فلاکت افتادند؟ این‌جاست که تحلیل خیلی مهم است». اما این «فلاکت» ربطی به نوع موسیقی پاشایی و یا نوع پاسخ مردم به مرگ تراژیک او ندارد، در واقع اباذری بی‌اینکه بخواهد این «فلاکت» را در جاهایی که آن را با موسیقی پاشایی و توجه به مرگ او توضیح می‌دهد غیرسیاسی می‌کند گویی هر‌چه فریاد داریم باید بر سر عزاداران مرگ پاشایی و موسیقی «مبتذل» او بکشیم. این «فلاکت» یکی از دلایل اصلی وجودش این است که فرودستان در ایران صدای‌شان به هیچ‌ رسانه‌ای نمی‌رسد. [۳]
۶-سخنرانی روشنفکران هم ‌به‌نوعی اجرای هنر‌شان است. نقدی که — به‌جای تولید مفهوم— به ارایه‌ی چند صفت ختم می‌شود: «موسیقی مسخره، شعر مسخره‌تر […] ابتذال محض […] مردم احمق» اجرای بهتری ست یا «امشب دل من هوس رطب کرده» و یا «بزنم به تخته رنگ و روت وا شده» و یا «به‌سربه‌زیر بودن سمپاتی دارم، به‌سر هوای عشق لاتی دارم» ؟ دست‌کم سه تای آخر بساط شادی فراهم می‌کنند، و ستم‌ها و تحقیرهایی که تحت هویت‌های مطرب و مبتذل علیه خواننده‌ها و نوازنده‌های سبک‌های مختلف موسیقی و شنونده‌های‌شان— توسط حکومت و بخش‌هایی از جامعه— در ایران روا داشته شده را نادیده نمی‌گیرند و به اسم دفاع از ارزش‌های والای فرهنگی به محافظه‌کاری اجتماعی نمی‌انجامند.
[۱] از صفحه‌ی ۴۴۱ از این کتاب:
Adorno, Theodor W., Richard D. Leppert, and Susan H. Gillespie. 2002. Essays on music / Theodor W. Adorno ; selected, with introduction, commentary, and notes by Richard Leppert ; new translations by Susan H. Gillespie. Berkeley, Calif: University of California Press.
[۲] http://www.tufts.edu/~mdevoto/12TonePrimer.pdf
[۳] اباذری توجه نمی‌کند که پاشایی در ۲۹ سالگی در اثر سرطان فوت کرده و در ایران سونامی سرطان تحت تاثیر آلودگی محیط زیست و فشارهای اقتصادی-درمانی امری سیاسی است. درنتیجه مرگ زودرس پاشایی با استیصال سیاسی موجود در جامعه رابطه‌ی تنگاتنگی دارد
ناممکن شدن امر سیاسی، از هم گسستن جامعه با سرکوب کردن انواع شبکه‌های اجتماعی، نداشتن حق تجمع در فضای عمومی، از عواملی ست که تجمع غیرسیاسی گریستن برای مرگ پاشایی — سمبل استیصال اجتماعی فعلی در ایران— را سیاسی می‌کند.
سخنان جنجالی یوسف اباذری درباره پدیده مرتضی پاشایی
دقیقه ۲:  پاپ در سیر موسیقی یعنی مبتذل‌ترین نوع موسیقی و این آقا یکی از مبتذل‌ترین افرادی بود که این موسیقی پاپ رو می‌خوند
کسانی میگن تحلیل نکن. چطور تحلیل نکنم؟ یک آدمی که مرده موسیقیش رو من تحلیل نکنم؟... فورمت موسیقی این آدم رو یک موسیقیدان تحلیل کرده: مبتذل محض!
ما پاپی داریم که پیچیده است. این ساده‌ترین، مسخره‌ترین، احمقانه‌ترین نوع موسیقیه، صدای فالش، موسیقی مسخره، شعر مسخره‌تر!
بنابراین من چطور می‌تونم چنین چیزی رو تحلیل نکنم؟
برای من خیلی جالبه که یک ملتی، یعنی دویست سیصد... یک میلیون نفر میفتن به این ابتذال! میفتن به ابتذالی که میرن در مجلس ترحیم یک همچین خواننده مسخره‌ای شرکت می‌کنند گریه می‌کنند توی سرشون می‌زنند و یک نفر توی نمی‌دونم فیس‌بوک و از این حرف‌ها می‌نویسه که من تا ابد می‌سوزم!
چرا مردم ایران به این افلاس افتادند؟ چطور مردم ایران به این فلاکت افتادند؟ اینجاست که تحلیل خیلی مهمه: دولت برمبنای فعل و انفعالات حکومت... [در ادامه اصل حرف‌های اباذری در تحلیل ماجرا]
 دقیقه ۱۴: خانم ببینید نسل و پسل و اینا رو بگذار کنار
افرادی هستند کم‌سن‌وسال‌تر از شما که به شوییمبل گوش می‌دن به موتزارت گوش میدن. نسل چیه؟
امثال شما خفه کردین ما رو یک ماهه
افرادی کم‌سن‌وسال‌تر از شما دارن موتزارت گوش میدن دارن بتهوون گوش می‌دن. دارن نمی‌دونم چی گوش میدن. [به مسخره:] خواننده نسل من
 -فقط اونی که موتزرات گوش میده آدمه؟
+کاملا کامل
 -شما نماینده مردم نیستید!
+معلومه من نماینده مردم نیستم. شما نماینده مردم هستید. من همین کسیم که دارم میگم این مردم ابله‌اند. معلومه که من نماینده مردم نیستم. چه کسی گفته من نماینده مردمم؟ من دارم از جانب خودم حرف می‌زنم به عنوان یک آدم. معلومه که نماینده این مردم نیستم. شما این مردمید
- به نظر شما من نجسم؟ این حرکت دست شما یعنی چی؟
+هرکی هستید باشید. از وقتی که این یارو مرده خفه کردن همه این ملت رو
- آقای اباذری من آدمم توی این مملکت و من خودمم که تعیین می‌کنم چطور زندگی کنم [تشویق حضار]
+شما حق دارید به هرکس گوش بدید به هر موسیقی گوش بدید من هم حق دارم...
-شما اجازه توهین ندارید
+ این ایماژی هست که فقط افراد ساده‌دلی مثل شما ممکنه چیز کنند. میلیون‌ها مدل ساختند که شما محکومید بر مبنای اون مدل زندگی کنید. فکر می‌کنید دارید انتخاب می‌کنید. انتخاب دارید می‌شید [تشویق حضار]

 مورچه ها
کنسرت موسیقی برای معتادان در هرات برگزار شد
گروه موسیقی مورچه ها به همکاری شماری از فرهنگیان در ولایت هرات به روی زمین مملو از برف برای معتادان آواز خواندند. مسعود حسن زاده یکتن از اعضای گروهی مورچه ها گفت آنان می خواهند با اجرای موسیقی در این محل دولت و مردم را وادار کنند تا این طیف از جامعه را فراموش نکنند
مورچه ها - بازار آزاد
برگرفته از سایت آرشیو رزا

lundi 15 décembre 2014

ژن کشی در روز روشن و مقابل چشمان همه



روزنامه ایران : هنوز باور ندارند تهدیدهای مرد کینه‌جو آتش به جانشان نشانده و رنگ واقعیت به خود گرفته است.
داماد بدرفتارشان وقتی دختر 19 ساله‌شان را طلاق داد دست از مزاحمت‌هایش نکشید تا اینکه یکی از هولناک‌ترین جنایات در شهر گرگان را رقم زد.
صحنه قتلی که پوریا 23 ساله سه‌شنبه هفته گذشته پشت چراغ قرمز خیابان ولیعصر گرگان به تصویر کشید نه تنها رهگذران و مغازه‌داران بلکه مقامات قضایی و پلیسی این شهر شمالی را شوکه کرد.
مجتبی برادر فائزه در مراسم عزاداری‌ای که در روستای کفش‌گیری برپا است هنوز با ناباوری از قتل خواهرش می‌گوید. وی به خبرنگار اعزامی ایران گفت: ساعت 8 صبح خواهرم راهی آرایشگاه محل کارش بود، انگار پیش از رسیدن به آنجا داماد سابق‌مان را از دور دیده و از آنجایی که بارها توسط پوریا تهدید به مرگ شده بود سراسیمه راه خود را عوض کرده و سوار تاکسی دیگری شده است تا به سمت مرکز شهر فرار کند ولی زمانی که در ترافیک سنگین خیابان ولیعصر گرفتار می‌شود با ترس از تاکسی پیاده شده و پیاده شروع به فرار می‌کند. پوریا هم که با خودروی دیگری خواهرم را تعقیب کرد ه پیاده شده و به سمت فائزه می‌دود و در حالی که فریاد می‌زد کسی جلو نیاید و موضوع خانوادگی است وسط خیابان و لابه‌لای خودروها با سه ضربه شدید چاقو به گردن و پشت، فائزه را هدف قرار می‌دهد و هنگام فرار توسط یک راننده تاکسی و مردانی که او را تعقیب می‌کردند، دستگیر شد.
مجتبی آهی کشید و با اشاره به بارها تهدید به مرگ خواهرش توسط پوریا گفت: شش ماه بود پوریا با ارسال پیامک یا تماس تلفنی و حضوری مزاحمت و تهدیدهای خود را ادامه می‌داد. فائزه سه سال پیش به عقد او درآمد و در این مدت مرتب از شوهرش کتک می‌خورد، فائزه ماه‌های نخست حرفی از این بدرفتاری‌ها نمی‌زد و مدارا می‌کرد. بعدها از او شنیدم که انگار پوریا تهدید کرده بود اگر کتک‌کاری‌ها را نزد ما بگوید انتقام خواهد گرفت و مرا که برادرش هستم از پشت با چاقو می‌زند و می‌کشد.
فائزه هم از ترس تا مدت‌ها حرفی نمی‌زد اما سرانجام کبودی‌های روی صورتش همه‌چیز را لو داد، اگر فائزه از روز نخست همه‌چیز را به ما می‌گفت شاید اوضاع بهتر می‌شد. جوان سیاهپوش ادامه داد: هر وقت به پلیس خبر می‌دادیم بخوبی در مسأله مداخله نمی‌کرد و موضوع را یک اختلاف خانوادگی می‌دانست و کسی توجهی نداشت که مشکل فراتر از اختلاف زن و شوهری بوده و پوریا یک شرور بود که به جان خانواده ما افتاده بود. سرانجام خواهرم پس از مدت‌ها شکنجه در خانه شوهر تصمیم به طلاق گرفت. از داماد سابق پنج بار به دلیل پارگی گوش، آسیب به چشم، شکستگی بینی، کتک خوردن خواهرم در خیابان و تهدید خانواده با چاقو جلوی خانه شکایت کردیم و به این خاطر با گرفتن وکالت در طلاق توانستیم از سه و ماه نیم پیش طلاق وی را بگیریم اما پوریا تهدیدهای خود را عملی کرد و فائزه را به قتل رساند و پزشکی قانونی گفته که خواهرم به سبب بریدگی ریه و خونریزی شدید قفسه سینه جان خود را از دست داده است.
مجتبی گفت: من و خانواده‌ام که از هفته گذشته با حجم عظیمی‌از همدردی مردم روبه‌رو شده‌ایم از مسئولان می‌خواهیم ماجرا را دقیق بررسی کنند و موضوع قتل زنی بی‌گناه که در صحنه‌ای دلخراش در روز روشن جلوی دید همگان به قتل رسیده را ویژه رسیدگی کنند. این برادر گریان ادامه داد: پوریا خواهرم را در مسیر مدرسه دیده و به خواستگاری‌اش آمد که زیاد راضی به این ازدواج نبودیم چرا که وی نه تنها فقر مالی داشت، بلکه فرهنگ درست و حسابی‌ای نیز نداشت و دلیل رفتارهای قاتل همین‌ها بود. پوریا زمانی نگهبان بازارچه نعلبندان بوده و در شرط‌بندی فوتبال شرکت و در قهوه‌خانه نیز کار می‌کرد و به خاطر شرارت پرونده نیز دارد. مادرم این روزها آرامش ندارد اما پدرم صبورانه این داغ را تحمل می‌کند تا خانواده‌مان را حفظ کند ولی همه ما ناراحت هستیم چرا که صحنه‌هایی از این جنایت خشن در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته شده و ما با دیدن لحظات آخر عمر فائزه لطمه روحی عمیقی خوردیم.
وی در پایان گفت: می‌خواهیم پوریا در همان محل جنایت اعدام شود تا درس عبرتی برای کسانی باشد که عاطفه در وجودشان مرده است.
بنابر این گزارش، عامل این جنایت در بازجویی‌های قضایی و پلیسی جزئیات قتل را به گردن گرفته است و به گفته دادستان گرگان به صورت فوق‌العاده محاکمه شده و به مجازت خواهد رسید.

lundi 8 décembre 2014

فیلم «پنج ستاره» از زنان بی ستاره

فیلم زیر از ایران- کارگران زن هتل در ایران
فیلم پنج ستاره به کارگردانی مهشید افشارزاده با بازی شهاب حسینی سحر قریشی همایون ارشادی بهنوش بختیاری بهناز ... اکران ویژه سینماهای کشور
Setareh Full Movie - فیلم کامل پنج ستاره – YouTube
نقد فیلم در زیر (روی تیتر مطالب کلیک کنیم و در منبع مطلب را بخوانیم)
ز.جلالی
فیلم فضای کار و زندگی و دغدغه‌های روزمره‌ی کارگران زن در یک هتل مجلل را به نمایش می‌گذارد. در این فضای زنانه، مناسبات میان خود زنان کارگر به شکل تلفیقی از رقابت (ناشی از ترس از دست دادن کار) و همدلی و همیاری تصویر می‌شود که این دومی آشکارا غلبه دارد و حاکی از درک انضمامی آنان از موقعیت و سرنوشت مشترکشان است. ...
موسیقی جدید افغانستان و ایران
راک فارسی از فرزاد علیپور- گرافیتی های بانسکی
PERSROCK - TV ( banksy graffiti + Lyrics )
مصاحبه با فرزاد
Exclusive interview with Farzad Alipur (persian) - VOA TV
راک فارسی از فرزاد علیپور- عمو آزادی
راک فارسی از فرزاد علیپور- یک اتفاقی افتاده

شاپرک در مسابقه ی سوپر استار افغانستان آهنگ دگر اشکم مریز از احمد زهیر (شاپرک با برقع ظاهر شد)
Shaparak sings Degar Ashkam Mariz from Ahmad Zahir
آهنگ اول از شاپرک در مسابقه ی سوپر استار افغانستان
Afghan Star Season 9 Epi. 6 Top 160 Shaaparak = Wajma

شکیب مصدق کنسرت برلین
Morche Ha Live Concert In Kabul and Police attack کنسرت مورچه ها در کابل
در این کنسرت در کابل/ افغانستان 400 نفر شرکت کردند. گروه مورچه ها دید بسیار انتقادی به اشغال افغانستان دارد و کنسرت با دخالت پلیس به هم خورد...
Morcha( Afghanistan's 1st alternative Rock band) performed for more than 400 people in a street of Kabul. police stopped this concert after a religious leader (mulla) call the policed and told them: this concert is against Islam . one member of Morcha arrested by police and two other members Beat up by police. the police toke him with their self to police station for 4 hours,the concert stopped and police tried to Dispersed the audience.
کنسرت مورچه ها
کنسرت مورچه ها در تلویزیون افغانستان (کانال خصوصی در لینک بالا)
آهنگ آزادی از شکیب مصدق
Shekib Mosadeq is the first Rock Pop Singer in Afghanistan this song is For Freedom in afghanistan and all the Welt
شکیب مصدق- میهن
برگرفته ار آرشیو رزا