جنبش فمینیستی آمریکا در سالهای 1960 تا 1970: درهم شکستن موانع برای زنان*
بینش و انگیزه
در سال 1960، زنان آمریکا در زمینههای مختلف از زندگی خانوادگی گرفته تا محیط کار با محدودیتهای بسیاری مواجه بودند. همه زنان میبایست از یک الگو پیرویی میکردند: ازدواج در سنّ 20 سالگی و تشکیل خانواده. بر اساس گفته یکی از زنان آن روز”یک زن چیز زیادی از زندگی خود نمیخواست. او میبایست از زندگی فرد دیگری، خواه شوهر، خواه فرزندان، نگه داری میکرد.[1] بنابراین، زنان بار اصلی خانه داری را بر دوش داشتند و به طور متوسط 55 ساعت در هفته را صرف امور خانه میکردند.[2] زنان طبق قانون به طور کامل وابسته به شوهرشان بودند و جز در مورد بسیار محدودی که میبایست از حمایت مناسب بهره مند میشدند، حقی نسبت به درآمد یا اموال شوهر نداشتند و این در حالی بود که شوهر اختیار اداره امور مالی زن را داشت.[3] زنان در زمینه طلاق نیز با محدودیت های زیادی روبرو بودند،به طوری که حتما میبایست ثابت می کردند که شوهر مرتکب عمل خطایی شده تا بتواند طلاق بگیرند.[4]
در سال 1960، 38 درصد از زنان آمریکا در محیطهای بیرون از خانه مشغول به کار بودند که البته با محدودیتهای شغلی بسیاری روبرو می شدند.[5] از جمله آن که زنان تنها میتوانستند در مشاغلی چون معلّمی، پرستاری و یا منشی گری فعالیت کنند.5 زنان راهی به محیطهای آکادمیک و حرفهای نداشتند؛ این اظهارات رئیس یکی از دانشکدههای پزشکی در این باره است: "بله، ما سهمیه بندی داریم … هرزمان که بتوانیم، زنان را بیرون میکنیم. ما آنها را اینجا نمیخواهیم- و جاهای دیگر نیز آنها را نمیخواهیم چه خودشان بپذیرند چه نپذیرند".[6] در سال 1960 تنها 6 درصد از پزشکان آمریکا، 3 درصد از وکلا و کمتر از 1 درصد از مهندسین را زنان تشکیل میدادند.[7] همچنین زنان شاغل نصف مردان حقوق دریافت میکردند و امکان پیشرفت شغلی برایشان وجود نداشت. اعتقاد عمومی کارفرمایان این بود که زنان به زودی باردار شده و شغل خود را به سرعت ترک میکنند.
در سال 1962، کتاب بتی فریدن تحت عنوان جذبه زنانه انعکاسی از نومیدی زنان و حتی زنان تحصیل کردهای بود که احساس میکردند در فضای خانه حبس شده اند. یکی از زنان آمریکایی در این باره گفته: "من کاملا ناامید هستم. احساس میکنم شخصیت ندارم. زندگی من در درست کردن غذا، مرتب کردن لباسها و خانه خلاصه شده. در خانه هر وقت به من نیاز باشد، مرا صدا میزنند. اما من چه کسی هستم؟"[8] فریدن با چنین فرهنگ تبعیض آمیزی به مقابله برخاست و زنان را به فعالیت در خارج از خانه ترغیب کرد. نوشته های فریدن به طور گستردهای زنان تحصیل کرده، متوسط رو به بالا سفید پوست را مورد خطاب قرار میداد به طوری که به عنوان موج دوم جنبش فمینیستی آمریکا شناخته شد. موج اول فمینیستی در سال 1920 با تصویب متمم 19 آغاز گردید که طی آن زنان توانستند حق رای بگیرند. و پس از چند دهه زنان نه تنها خواستار اصلاح در قانون بلکه خواستار تغییرات در زندگی روزمرهشان می شدند.
اهداف و مقاصد
هدف اصلی جنبش فمینیستی دهه 60 و 70 از بین بردن نابرابری در محیطهای کاری همچون عدم دسترسی به مشاغل بالا و نابرابری در دریافت حقوق از طریق تصویب قوانین برابر بود. در سال 1964، نماینده ایالت ویرجینیا، هوارد اسمیت، پیشنهاد کرد که در قانون مدنی تبعیض جنسیتی ممنوع اعلام شود. علی رغم این که این پیشنهاد با تمسخر بقیه نمایندگان کنگره مواجه گردید، در نهایت با حمایت نماینده میشیگان، مارتا گریفیتس، قانون مورد نظر به تصویب رسید.[9]
پس از مدت کوتاهی فعالان جنبش زنان به این نتیجه رسیدند که کمیسیون فرصتهای برابر استخدام نمیتواند حمایت قانونی از زنان کارگر را تضمین نماید، در نتیجه گروهی از زنان فمینیست همچون بتی فریدن تصمیم گرفتند سازمانی را جهت مبارزه با تبعیض جنسیتی از طریق نظام قانون گذاری و قضاییه، بنیان نهند. در تابستان 1966، این گروه فمینیستی، سازمان ملی زنان را تأسیس نمودند تا از این طریق بتوانند برای تصویب قوانین برابر در کنگره لابی گری کرده و به زنانی که در اعتراض به تبعیض کاری در دادگاهها پرونده دارند، کمک حقوقی ارائه کنند.[10]
نسل بتی فریدن برای از بین بردن نظام تبعیض آماده نبود، بلکه به دنبال فراهم کردن شرایطی بود تا زنان بتوانند در عرصه عمومی مشارکت داشته باشند. در حالی که جنبش تندرو تر” آزادی زنان” به دنبال از بین بردن نظام مرد سالاری بود که به عقیده آن ها تمام زندگی زنان را تحت تاثیر خویش قرار داده بود.[11] آنها این عقیده را ترویج میکردند که “انسان سیاسی است”- بدین صورت که نابرابری سیاسی علیه زنان بر بخشهای مختلف زندگی خصوصی افراد تاثیر میگذارد، از جمله روابط خصوصی، رابطه زناشوئی، بارداری، سقط جنین، پوشش بدن، نقش افراد در ازدواج، خانه داری و تربیت فرزندان.[12] در واقع فعالان جنبش زنان خواستار برابری در هر دو بخش سیاسی و زندگی خصوصی بودند.
رهبری
جنبش فمینیستی به صورت مشخص از سوی یک نفر یا یک گروه هدایت نمیشد. بنا به گفته یکی از فعالین فمینیستی "در جنبش زنان سلسله مراتب وجود ندارد. فعالیتهای جنبش به صورت گروهی و تجربی انجام میشود".[13] در واقع جنبش به دو بخش تقسیم میشد؛ جوانان و افراد مسن تر، طبقه بالا و پایین جامعه، محافظه کاران و تندرو ها. بتی فریدن به دنبال این بود تا جنبش زنان را تبدیل به بخش قابل قبولی از جامعه آن روز کند. او از آن چه که به عنوان مکتب فمینیستی “سیاست ارگاسم ضدّ مرد” میخواند، فاصله میگرفت. او حتی سال ها تلاش کرد تا به طور ضمنی این مساله را القا نماید که گلوریا استاینم، رهبر جوان فمینیستی، با ”اف بی آی” و ”سی آی ای” در ارتباط است.[14] فمینیستهای جوان تر به نسل قدیم بی اعتماد بودند و سازمان ملی زنان را محافظه کار میخواندند که به دور از واقعیت روز گام بر میدارند: "خواستههای سازمان ملی زنان و ساختار آن جواب گوی ما نبود".[15]
زمانی که این دو گانگیها با بی توجهی نسبت به انتخاب رهبران رسمی جنبش همراه شد، فضا برای رسانهها آماده شد تا رهبران خود را مطرح کنند. این مساله خشم جنبش را بر انگیخت. در همین حال، گروهی از زنان مدعی، خود را به عنوان رهبران جنبش معرفی کردنداین موضوع هم باعثت برانگیختن شدن دیگر زنان شد، چرا که آنها معتقد بودند تمامی اعضای جنبش میبایست در یک سطح قرار گیرند.[16]
با این وجود، زنانی چون گلوریا استاینم و ژرمین گریر توانستند با نوشتههایشان و تصویر جذاب شان، توجه رسانه ها را به خود جلب کنند. آنها به عنوان نمونههای خوب و جذاب از زنان فمینیست، در شناساندن فمینیسم به عموم مردم و رسانه ها نقش کلیدی ایفا کردند تا این تصور را ایجاد کنند که زنان فمینیست لزوما چهرههای منفی زشت ضدّ مرد نیستند.[17]
محیط مدنی
بخش بزرگی از موفقیت جنبش زنان به تحولات اقتصادی و اجتماعی آن زمان بر میگردد. پس از جنگ جهانی دوم، شکوفایی اقتصاد آمریکا باعث شد تا زنان مشاغل جدید را در دست بگیرند. در واقع، در دهه 1960 دو سوم مشاغل جدید در دست زنان قرار گرفت.[18] بنابراین، جامعه میبایست پذیرای زنان در محیطهای کاری می شد. در همین حال، با بالا رفتن انتظارات طبقه متوسط، داشتن دو منبع درامد اجتناب ناپذیر بود به طوری که این امر پذیرش زنان در محیطهای کاری را امکان پذیر می کرد.[19]
اما بسیاری از این زنان در مشاغل کم درآمد و دفتری گمارده میشدند. آن چه که باعث شد زنان در مشاغل، حرفهای درنظر گرفته شوند، دسترسی به داروهای ضدّ بارداری بود. با ایجاد این تفکر که بدون هیچ وقفه و نگرانی بابت بارداری، زنان میتوانند تحصیلات خود را تمام کرده و وارد بازا کار شوند، در اوایل دهه 1970 موج گستردهای از زنان جوان در رشتههای پزشکی، حقوق و تجارت مشغول به تحصیل شدند. در همین زمان، دسترسی به داروهای ضدّ بارداری، آن چه که به عنوان انقلاب جنسی از آن یاد میشود را امکان پذیر کرد، به طوری که روابط جنسی برای زنان نیز مانند مردان آزاد شد.
رهبران فمینیستی متاثر از جنبش حقوق مدنی نیز بودند، به طوری که در طی آن بسیاری از آنها تجربیات جدیدی را در خصوص سازمان دهی مدنی فرا گرفتند. در همین زمان، زنان سیاه پوست نیز نقش کلیدی را در جنبش حقوق مدنی به خصوص از طریق سازمان های محلی ایفا نمودند، اما این گروه از زنان در پستهای رهبری جایی نداشتند.[20] هم زمان، جنبش زنان ضدّ جنگ از طرف گروهی از زنان جوان تندرو به وجود آمد که نه تنها نسبت به جنگ در ویتنام بلکه نسبت به برتری مردان و تصمیمات مردانه در روند جنگ و صلح نیز معترض بودند.[21] در دانشگاهها زنان به جنبش دانشجویی چپ پیوستند اما تلاشهایشان برای نهادینه کردن حقوق زنان در جناح چپ جدید از سوی رهبران دانشجویی که از مردان تشکیل میشدند، با بی اعتنایی روبرو شد. در کنفرانسی با عنوان سیاست جدید، رئیس جلسه خطاب به یکی از فعالان فمینیستی چنین گفت: "آرام باشید، دختر کوچک. ما در اینجا مسائل بسیار مهم تری از حقوق زنان داریم که باید انجام دهیم."[22] در نتیجه چنین برخورد هایی زنان نیز از گروههای موجود فاصله گرفتند تا خود به طور مستقل سازمان دهی شوند.
در همین زمان، اف بی آی نیز جنبش زنان را به عنوان: دشمن، گروههای تندرو، خشن و راهی برای مبارزه با ارزش های آمریکایی تلقی میکرد.[23] برای همین صدها زن به عنوان عامل نفوذی در جنبش زنان وارد شدند.[24] با اینکه این مساله اعتماد میان فعالان را مخدوش میکرد، باز هم نتوانست در روند اصلی جنبش که همان مبارزه برای حقوق مساوی بود تأثیر بگذارد.[25]
پیام و مخاطبین
جنبش زنان راه های مختلف را برای رسیدن به خواستههای خود استفاده میکرد، که از جمله عبارتند از: لابی گری در کنگرهٔ برای تغییر قوانین، عمومی کردن مباحثی چون تجاوز و خشونت خانگی از طریق رسانهها و نزدیکی به زنان عادی جامعه جهت گسترش جنبش و افزایش آگاهی نسبت به کارکرد جنبش در زندگی روزمره شان.
در اوایل فعالیتهای جنبش آزادی خواهانه زنان که بسیار متاثر از جناح چپ جدید بود، فعالان در اعتراضاتشان رویکرد تهاجمی گرفتند. اعتراض علیه تبعیض جنسی در رسانهها از طرق مختلف انجام میشد، از زدن برچسب سکسی در تبلیغات توهین آمیز گرفته تا تحصن در دفتر روزنامه ها.[26] چنین رویکردی چندان بی تاثیر نبود به طوری که در تظاهرات سال 1968 که بیرون از مراسم دختر شایسته آمریکا در شهر آتلانتیک برگزار شد، در اعتراض به استفاده ابزاری از زنان، شعار "تو حق انتخاب نداری دختر شایسته آمریکا"، را سر میدادند. با این که این واقعه توجه بسیاری از رسانهها را به خود جلب نمود، چندان نتوانست همه گیر باشد. در نتیجه، بسیاری از فعالان تصمیم گرفتند تا به جای توسّل به جناح چپ، از زنان عادی در سرتا سر کشور برای رسیدن به اهداف خود بهره جویند.[27]
گروههایی که مسئول بالا بردن آگاهی مردم بودند به دستههای کوچک در محلات مختلف تقسیم میشدند و درباره موضوعاتی چون زندگی خانوادگی، آموزش، سکس و کار از دیدگاه خود صحبت میکردند. از آن جا که این زنان داستان زندگی خود را میگفتند، آن ها خود را در رابطه تنگاتنگ با جامعه مردسالار میدیدند که نقطه مشترک تمامی زنان بود. بنا به گفته یکی از این زنان: "من خود را بخشی از جامعه بزرگ زنان میبینم. شرایط ما منحصر به فرد نیست، میتوان آن را در ساختار اجتماعی موجود ترسیم نمود".[28]
در کمپینهای سقط جنین، فعالان زن با قانون گذاران نشستهایی را برگزار کردند و دلایل خود را در ارتباط با سقط جنین عنوان نمودند؛ "این امر باعث شد تا مساله سقط جنین به طور عمومی مورد بحث قرار گیرد. فعالان تلاش داشتند تا به عموم مردم بفهمانند که بیشتر زنان تجربه سقط جنین داشته اند. آنها از آن چه که در دلشان بود حرف میزدند."[29] طی این نشستها فعالان تلاش میکردند تا مساله تجاوز را نیز به طور عمومی مورد بحث قرار دهند و جهت پیشبرد چنین رویکردی گروههای دفاع از زنان و مراکز بحران در خصوص زنان قربانی ایجاد کردند. همچنین فعالان از روشهای لابی گری در مراکز پلیس و بیمارستانها جهت مراقبت از قربانیان تجاوز جنسی، استفاده میکردند.[30] جهت عمومی سازی بحث مربوط به تجاوز در رابطه میان دختران و پسران، راهپیمایی در دانشگاهها در سال 1982 برپا گردید.[31]
همچنین فعالان زن فعالیتهای خود را علیه آزار جنسی به عنوان نقض حقوق زنان آغاز کردند؛ سو استفاده جنسی از سوی همسران نیز مساله دیگری بود که از سوی مدافعین حقوق زن مورد بحث قرار گرفت. به علاوه خانههای امنی برای حمایت از زنان قربانی خشونت خانگی تأسیس گردید.[32] یکی دیگر از مسائل مورد توجه جنبش زنان، ایجاد نظام بهداشت و سلامت زنان بود که نیاز های خاص زنان را مورد توجه قرار دهد. فعالان تلاش نمودند تا آگاهی خود را نسبت به مسائل پزشکی زنانه بالا برند و در همین راستا کلاسهایی را در خانه، مهد کودکها و کلیساها برگزار نمودند. همچنین فعالان توانستند کلینیکهای پزشکی برای زنان راه اندازی نمایند و کتاب مرجعی تحت عنوان بدنهای ما، خودمان را تألیف کردند.[33]
در همین حال، جنبش زنان مجلات زنان بسیاری را در سرتا سر کشور منتشر میکرد. با این که این مجلات به طور عمده برای اعضای جنبش تهیه میشدند، مجله گلوریا استینم که در سال 1971 تأسیس گردیده بود، طیف وسیعی از جامعه را مخاطب قرار داد. این مجله مشکلاتی که زنان عادی با آن روبه رو بودند و داستان زندگی زنان موفق و تلاش فعالان مردمی را منعکس می کرد.[34]
جنبش زنان از راههای قانونی همچون تشکیل پرونده و طرح شکایت نزد مراجع قضایی نیز مطالبات زنان را دنبال میکرد.[35] از جمله مهمترین دستاوردهای جنبش تا اواخر دهه 1970 عبارتند بودند از : منع تبعیض جنسی در مدارس و دانشگاهها، ورزش و نیز تحصیل اعتبار مالی؛[36] منع تبعیض در محیط کاری علیه زنان باردار، [37]; قانونی کردن سقط جنین [38] و پیشگیری از بارداری، [39] حق طلاق به دلیل عدم ناسازگاری و برابری در تقسیم اموال پس از طلاق.[40] این دستاورد ها اراده اعضای جنبش را بسیار تقویت کرد. همچنان که یکی از اعضا گفته است "من میدانستم که من بخشی از جنبش تاریخ ساز خواهم بود، این امر به انسان دید وسیع و واقعی میدهد چرا که شما میدانید چیز های واقعی از آن ناشی میشود."[41]
اعتصاب زنان برای برابری در آگوست 1970، موج وسیعی از اعتراضات، راهپیماییها و نشستها در تقویت روحیه اعضای جنبش بسیار مؤثر بود. اصلاحات قانون اساسی برای حقوق برابر نیز سرانجام از سوئ 30 ایالت در اواخر سال 1973 به تصویب رسید اما جنبش نتوانست 8 تصویب دیگر را تا مهلت قانونی یعنی سال 1982 به دست آورد. اول آن که گروههای اندکی به نسبت دو به یک این اصلاحات را مورد حمایت قرار میدادند.[42] در عمل نیز گروههای بسیاری در مورد نقش های مردان و زنان نظرات محافظه کارانه داشتند و مقاومت نسبت به خواسته های زنان با عکس العملهایی علیه حقوق همجنس گرایان و سقط جنین از سوی جناح راست مسیحی همراه گردید.
به علاوه، جنبش زنان نتوانست از فوائد اصلاحات فوق به اندازه کافی سخن گوید. زمانی که این اصلاحات از تصویب کنگرهٔ گذشت، بسیاری از نابرابریهای قانونی مورد بحث قرار گرفته بود اما عموم مردم نمیتوانستند نکات مثبت این دسته از اصلاحات را ببینند.[43] از طرف دیگر، مخالفان اصلاحات، تبلیغات گستردهای را علیه اصلاحات آغاز کرده بودند. آن ها این تغییرات را دسیسهای برای سست کردن پایههای جامعه آمریکا به خصوص خانواده معرفی میکردند و حامیان سقط جنین و حقوق همجنس گرایان را تقبیح می می کردند.[44] فیلیس اشلافلی یکی از اصلیترین مخالفین، ، تبعیض جنسی علیه زنان را به طور کلّ انکار میکرد و معتقد بود زنان از جایگاه والایی در جامعه آمریکا برخوردارند و این را مدیون سنت مسیحی هستند که این اصلاحات قصد نابودی آن را دارد.[45] با وجود آن که اصلاحات با شکست مواجه گردید، تلاش برای حقوق زنان همچنان ادامه داشته و تاثیر خود را بر جامعه آمریکا گذاشت.
فعالیتهای فراگستر
به دلیل ماهیت خاص جنبش زنان که اعضای آن پیشتر در دیگر جنبشها حضور داشتند، امکان برقراری ارتباط با دیگر جنبشها وجود داشت. بسیاری از اعضای جنبش فمینیستی به دیگر نقاط جهان سفر میکردند، به طور مثال آن ها به ویتنام سفر می کردند تا با زنان ویتنامی که مخالف جنگ بودند ملاقات کنند و همبستگی میان زنان ایجاد نمایند.[46] در همین حال فمینیستهای فعال در زمینه حقوق کار، گروه های محلی جهت سازمان دهی کردن کارگران زن، بهبود شرایط کار و مبارزه برای حقوق برابر شغلی ایجاد کردند.[47] فمینیست های سیاه پوست مسائلی چون مراقبت از فرزندان، سرکوب پلیس، رفاه اجتماعی و مراقبت پزشکی را مطرح می کردند و سازمان ملی فمینیستی سیاهان را در سال 1973 تأسیس کردند.[48]
تا پایان دهه 70، جنبش زنان دچار از هم گسیختگی شد، اما خدماتی که بنیان نهادند همچون مراکز بحران تجاوز جنسی، خانههای امن و کلینیکهای پزشکی در سطح شهرها و دانشگاهها گسترده شده بودند و مراکز مذهبی بودجه لازم را برای این برنامهها تامین می کردند.[49] امروزه دستاوردهای جنبش فمینیستی جهت پیشبرد پروژههای دیگر بهره برداری می شود، از جمله این دستاوردها عبارتند از: دسترسی برابر به آموزش، مشارکت فزآینده در امور سیاسی و محیطهای اشتغال، امکان سقط جنین و پیشگیری از بارداری، وجود منابع لازم برای کمک به قربانیان خشونت خانگی و تجاوز جنسی و حمایت قانونی از حقوق زنان. زنان همچنان برای دستیابی به حقوق بیشتر فعالیت میکنند و همانطور که بتی فریدن میگوید: " آن چه که تنها به عنوان فمینیسم خوانده میشد، امروز بخشی از واقعیت زندگی است. نگاه زنان به خودشان و نگاه دیگران به زنان کاملا از آن چه که 30 سال پیش بود متفاوت است، دخترانمان با امکاناتی مشابه پسرانمان رشد میکنند".[50]
بیشتر بدانید
خبرها و مقاله ها
Carabillo, Toni, Judith Meuli, and June Bundy Csida. "Part II [Timeline]." Feminist Chronicles: 1953-1993. Feminist Majority Foundation. 2009.CWLU Herstory Project. "Classic Feminist Writings." The Chicago Women's Liberation Union.
"Documents from the Women's Liberation Movement: An Online Archival Collection." Special Collections Library, Duke University. 1997.
Freeman, Jo. "From Suffrage to Women's Liberation: Feminism in Twentieth Century America." Published in Women: A Feminist Perspective, ed. Jo Freeman. Mountain View, Calif: Mayfield, 5th ed, 1995, pp. 509-28.
Freeman, Jo. "The Revolution for Women in Law and Public Policy." Published in Women: A Feminist Perspective ed. Jo Freeman. Mountain View, Calif: Mayfield, 5th ed., 1995, pp. 365-404.
Hanisch, Carol. "The Personal is Political." Notes from the Second Year: Women's Liberation. February 1969.
"Living the Legacy: The Women's Rights Movement, 1848-1998." National Women's History Project. 2002.
Middleton, Ken. "Discovering American Women's History Online." James E. Walker Library, Middle Tennessee State University. 2010.
National Women's History Project Resource Center. 2009.
Steinem, Gloria. "After Black Power, Women's Liberation." New York Magazine. 4 April 1969.
"Women and Social Movements in the United States, 1600-2000." Center for the Historical Study of Women and Gender, SUNY Binghamton; Alexander Street Press. 2011.
کتاب ها
Baxandall, Rosalyn and Linda Gordon, eds. Dear Sisters: Dispatches from the Women's Liberation Movement. New York: Basic Books, 2000.Brownmiller, Susan. In Our Time: Memoir of a Revolution. New York: Dial Press, 2000.
Collins, Gail. America's Women: 400 Years of Dolls, Drudges, Helpmates, and Heroines. New York: Harper Collins, 2004.
Collins, Gail. When Everything Changed: The Amazing Journey of American Women from 1960 to the Present. New York: Little, Brown and Company, 2009.
Coontz, Stephanie. A Strange Stirring: The Feminine Mystique and American Women at the Dawn of the 1960s. New York: Basic Books, 2011.
Davis, Flora. Moving the Mountain: The Women's Movement in America Since 1960. New York: Simon & Schuster, 1991.
Faludi, Susan. Backlash: The Undeclared War Against American Women. New York: Anchor, 1991.
Freedman, Estelle. No Turning Back: The History of Feminism and the Future of Women. New York: Ballantine Books, 2003.
Friedan, Betty. The Feminine Mystique. New York: Norton & Company, 1963.
Helgesen, Sally. Everyday Revolutionaries: Working Women and the Transformation of American Life. New York: Doubleday, 1997.
Hooks, Bell. Feminist Theory: From Margin to Center. Cambridge: South End Press, 1984.
Jones, Jacqueline. Labor of Love, Labor of Sorrow: Black Women, Work, and the Family, from Slavery to the Present. New York: Basic Books, 2009.
Kessler-Harris, Alice. Out to Work: The History of Wage-Earning Women in the United States. New York: Oxford University Press, 1983.
Rosen, Ruth. The World Split Open: How the Modern Women's Movement Changed America. New York: Penguin, 2006.
Schneir, Miriam. Feminism in Our Time: The Essential Writings, World War II to the Present. New York: Vintage Books, 1994.
Siegel, Deborah. Sisterhood, Interrupted: From Radical Women to Girls Gone Wild. New York: Palgrave Macmillan, 2007.
ویدیوها
Reichert, Julia and Jim Klein. Growing Up Female. 1971.Footnotes
[1] Coontz, Stephanie. A Strange Stirring: The Feminine Mystique and American Women at the Dawn of the 1960s. New York: Basic Books, 2011. 42.
[2] Coontz, Stephanie. "When We Hated Mom." New York Times. 7 May. 2011.
[3] A Strange Stirring 46.
[4] Collins, Gail. When Everything Changed: The Amazing Journey of American Women from 1960 to the Present. New York: Little, Brown & Company, 2009. 43.
[5] "100 Years of Consumer Spending: 1960-61." Bureau of Labor Statistics. 2006. PDF.
[6] Collins 38.
[7] Ibid.
[8] Collins 117.
[9] Ibid. 149-160.
[10] Ibid. 165-168.
[11] Ibid. 368-9.
[12] Rosen, Ruth. The World Split Open: How the Modern Women's Movement Changed America. New York: Viking Penguin, 2000. 196.
[13] Collins 388.
[14] Sullivan, Patricia. "Voice of Feminism's 'Second Wave.'" Washington Post. 5 Feb. 2006.
[15] Rosen 84, 88.
[16] Ibid. 227-9.
[17] Ibid. 154, 217.
[18] Collins 194.
[19] Ibid. 199.
[20] Ibid. 238.
[21] Ibid. 367.
[22] Ibid. 372-3.
[23] Rosen 245-6.
[24] Ibid. 241.
[25] Ibid. 259-60.
[26] Ibid. 162.
[27] Ibid. 161.
[28] Ibid. 197, 248.
[29] Ibid. 158.
[30] Ibid. 182.
[31] Ibid. 184.
[32] Ibid. 186-7.
[33] Ibid. 176.
[34] Ibid. 211, 216.
[35] Ibid. 88-90.
[36] Title IX of the Education Amendments (1972); the Equal Credit Opportunity Act (1974).
[37] The Pregnancy Discrimination Act (1978).
[38] The Roe v. Wade Supreme Court decision (1973).
[39] The Eisenstadt v. Baird Supreme Court ruling (1972).
[40] The Uniform Marriage and Divorce Act (1970), passed by the U.S. Uniform Law Commission, which strongly influenced state laws.
[41] Rosen 200.
[42] Daniels, Mark R., Robert Darcy, and Joseph W. Westphal. "The ERA Won Ð At Least in the Opinion Polls." PS: Political Science and Politics 15:4 (Autumn 1982), American Political Science Association.
[43] Collins 444.
[44] Schlafly, Phyllis. "'Equal rights' for women: wrong then, wrong now." Los Angeles Times, 8 April 2007.
[45] Collins 451.
[46] Rosen 137-8.
[47] Ibid. 268-9.
[48] Ibid. 282-4.
[49] Ibid. 270.
[50] Friedan, Betty. Life So Far: A Memoir. New York: Touchstone, 2000. 375.