رویکرد رابطه ای و فعالیت های گونه ای بدن
واژگان کلیدی: اجتماعی بودن بدن، پراتیک خودانگیخته بدن(۱)، پراتیک گونه ای، نظم گونه ها، ترتیب گونه ها
- اجتماعی بودن بدن
ریوین کانل در کتاب پیشگامانه خود، مردانگی ها (۱۹۹۵)، به درستی می
گوید که بدن باید در هویت گونه ای و ساخت گونه ای در نظر گرفته شود، زیرا
بدن عملا مرکز عملکردهای اجتماعی مانند سکس، کار و ورزش است [....].
بعنوان مثال مثالی که او از اجتماعی بودن بدن آورده و به بحث می گذارد
ورزش است، مردانگی بدنی، که بر آمیزه ای از قدرت و مهارت متمرکز است. در
فرهنگ توده ای جوامع امروزی، ورزش های حرفه ای و رقابتی تعریف کننده اولیه
مردانگی اند. قوانینی پیچیده راهنمای بدن مردان در مسابقات اند و موجب می
شوند آن تیمی که از نظر تناسب اندام، کار گروهی، تمرین، برنامه ریزی، و
شهود برتر است به عنوان برنده زمین مسابقه را ترک کند. سازمان ورزش و
تربیت بدنی، به عنوان نهاد، روابط خاص اجتماعی ایجاد میکند: رقابت و سلسله
مراتب در میان مردان، و طرد زنان . توانایی ورزشی بیشتر مردان به عنوان
دلیل برتری نمادین آنان، و حق تسلط داشتن شان بر زنان به کار گرفته میشود.
(٢)
همین ساختارهای اجتماعی هستند که همزمان امکان فعالیت های سنگین بدنی
را به وجود می آورند. پریدن، دویدن و پرتاب توپ در بیرون از نهادهای
ورزشی به هیچ وجه ورزش به شمار نمی آیند. تمرین سنگین ورزشی در آن واحد
جنبه های بدنی، جنبشی، نمادین و اجتماعی دارد که به یکدیگر وابسته اند.
مردانگی بدنی که از طریق ورزش شکل گرفته، وقتی که از تکرار تمرین سنگین
ناتوان می ماند آسیب پذیر میشود.
مردان ممکن است مردانگی بدنی را به هنگام گفتگو در باره ی بدن یک
فوتبالیست آمریکائی، یک بدن ساز، یا یک سرباز تجربه کنند. در این
چارچوب، هوشیاری و سرعت بدن مورد بحث، نیاز به ارتباط بین این نوع مردانگی
با رقابت یا خشونت دارد.
کارسنگین بدنی نیازمند قدرت، استقامت، ایستادگی، حساس نبودن و رفاقت
گروهی ست. مردانگی بدنی آسیب پذیر کارگران صنعتی ابزار بقا در روابط طبقاتی
سرمایه داری بوده، و وسیله اعلام قدرت بر زنان است. در نظام سودآوری، بدن
های کارگران ازفرط خستگی مزمن، فرسایش فزاینده، و آسیب ها از پای در می
آیند . کاهش نیروی کارگران به کار آنان پایان میدهد.
برای مردان طبقه متوسط در عصر فناوری اطلاعات جدید، رابطه سنتی میان
مردانگی و ماشین آلات از بین می رود. سیبرنتیک کار پشت میز کامپیوتر را که
در گذشته زنانه تلقی میشد مردانه میکند. رایانه های شخصی این کار را به
عنوان یک کار فنی و مردانه، یک فضای رقابت آمیز و قدرت طلبانه از نو طبقه
بندی می کنند. بدن مردان طبقه متوسط که اغلب از قدرت منفصل بوده است، در
حال حاضر شاهد آن است که در پراتیک های انسان/ تکنولوژی اطلاعات مدرن
قدرت شان به طرز شگفت آوری رو به ا فزایش است ; از جمله صنعت شکوفای بازی
های کامپیوتری خشونت آمیز و یا تاکید بر "قدرت" در گرافیک ها ومتون مجلات
کامپیوتری.
بنابراین، بدن یک بخش غیر قابل اجتناب مردانگی ) و زنانگی( است، ولی
ثابت نیست. فعالیت های گونه ای بدنی که بخشی از فعالیت های اجتماعی هستند،
می توانند هدف سیاست قرار بگیرند، و قطعا بخشی از تاریخچه شخصی و جمعی
مردم نیز هستند.(۳)
- پراتیک خودانگیخته بدن
از آنجا که بدن هم ابزارپراتیک است و هم هدف آن؛ و از آنجا که خود
پراتیک ساختارها و روابطی ایجاد میکند که در آنها بدن کنترل شده و برچسب
میخورد، الگوئی پدیدار می شود که کانل آن را "پراتیک خودانگیخته بدن" می
نامد. پراتیک خودانگیخته بدن در پیکربندی اصلی مردسالاری رخ می دهد. مرد
سالاری یک ساختار عظیم، قدرتمند و پیچیده روابط اجتماعی است،ساختاری است که
نه تنها شامل جنسیت (روابط جنسی)، مراقبت از کودکان و روابط خانوادگی است،
بلکه شامل تعامل و فرهنگ، اقتصاد و دولت نیز هست. بدن بر جامعه اثر می
گذارد و جامعه از بدن تاثیر می پذیرد. پراتیک خودانگیخته بدن همواره
واکنش به شرایط خاص است، و شرایط به شیوه هائی ساماندهی میشوند که فقط
گزینه های خاصی را ممکن می سازند. پراتیک سازنده جامعه انسانی است. ما با
اعمال مان هر موقعیت مشخصی را به موقعیتی نو بدل میکنیم. ساختارهای اجتمائی
با پراتیک انسان برقرار و دوباره برقرار میشوند. واقعیتی که ما در آن
زندگی می کنیم ساخته و پرداخت پراتیک است.
کانل میگوید:
"پراتیکهای خودانگیخته بدن... درونی فرد نیستند، بلکه شامل روابط
اجتماعی و نمادگرائی هستند؛و ممکن است مشتمل بر نهاد های کلان مانند آموزش
و پرورش یا حکومت باشند. نسخه های ویژه ای از مردانگی و زنانگی در
مدارهای خود به عنوان بدن های معنی دار (گونه دار) و معانی (گونه های)
جسمیت یافته شکل می گیرند. از راه پراتیکهای خودانگیخته بدن بیش از زندگی
های فردی شکل میگیرند: یک دنیای اجتمائی ساخته میشود. (٤)”
زنانگی و مردانگی، بی آنکه بطور بیولوژیک تعیین شده باشند، با پراتیکهای
خودانگیخته بدن که دنیائی با بعدی بدنی ایجاد میکنند، ساخته میشوند. این
دنیا مطابق با قانون مادیات ایستا نیست و می تواند به بدن ها لطمه بزند؛
چنانکه این در مورد ورزشکاران و کارگران یدی که ورزش یا موقعیت شغلی شان
منجر به صدمات شدید یا مرگ میشود صدق میکند.
ما به جای سعی در تعریف زنانگی و مردانگی به مثابه نوعی شخصیت، سبک
رفتار یا هنجار، لازم است فکر خود را متوجه فرآیندهایی کنیم که از طریق آن
زنان و مردان زندگی های گونه دارشان (زنانگی ها و مردانگی ها یشان) را
تجربه می کنند.
زنانگی ها و مردانگی ها تنها میتوانند در سیستمی از روابط گونه ای به
وجود بیایند. هر نوع زنانگی یا مردانگی در آن واحد فضائی است در روابط بین
گونه ها، پراتیک هائی است که زنان و مردان را قادر می سازد که با آن فضای
روابط گونه ها ارتباط برقرار کنند و تاثیرات این پراتیک هاست بر فرهنگ ها،
شخصیت ها و تجارب بدنی.
- پراتیک گونه ای
مفهوم سازی گونه بعنوان پراتیک بر نظریه قانع کننده " اجرای گونه "(
اجرای این نوع زنانگی یا آن نوع مردانگی) (۵) استوار است. بر اساس پژوهش
وست و زیمرمن (West & Zimmerman)، گونه یک پراتیک اجتماعی مستقر است،
که از راه روابط متقابل واقعیت پیدا میکند و ریشه در کردار و گفتار
کنشگران منسجم دارد.
اجرای زنانگی ها و مردانگی ها ساختی اجتماعی است که در روح و روان ریشه
دوانیده است و به طورفعال در روابط متقابل روزمره افراد ظاهر می شود.
نمونه هایی از اجرای گونه از این قرارند : “مردان رهبری میکنند، زنان
دنباله روی”،” زنان پُر حرف هستند، مردان از برقراری ارتباط ناتوانند”، “
زنان اهل همکاری اند، مردان اهل رقابت”.
در پراتیک های روزانه که روابط متقابل افراد را ساده میکنند، گونه های
زنانه و مردانه مدام در مذاکره و بازسازی هستند; یعنی مذاکره و بازسازی
روشی که با آن زنان و مردان گونه اجرا میکنند و با آن در گیر و دار
فرآیند تعیین متقابل موقعیت شان در ساخت هویت های گونه ای سهیم میشوند. هدف
از اجرای گونه توسط فرد ساخت رفتار حاوی گونه است، تو گوئی که بطور طبیعی
اتفاق می افتد. این نما سیستمی را به پیش میبرد که از راه آن افراد از
لحاظ شکست یا موفقیت شان در برآوردن انتظارات جامعه در مورد زنانگی و
مردانگی قضاوت میشوند. این سیستم ساختار پاسخگویی نامیده میشود.
پراتیک گونه ای هم گفتمانی ست و هم مادی، هم روایت ست و هم کنش های مادی و بدنی. به گفته کانل:
"گونه پراتیک اجتمائی ست که به طورمدام به بدن و آنچه که بدن انجام می
دهد اشاره دارد، ولی یک پراتیک اجتماعی تقلیل یابنده به بدن نیست." (۶)
پراتیک های گونه ای چند گانه و سیال اند ودرمحیط مشخصی روی می دهند.
آنها هم شامل پراتیک هائی اند که نابرابری گونه ها را مدام دوباره سازی
میکنند و هم شامل پراتیک هایی اند که آماج شان تحقق برابری گونه ها ست.
- نظم گونه ها
در رویکرد "رابطه ای" تعریف گونه، زنان و مردان دو قطب متضاد نیستند.
گونه نه تنها بعنوان آرایه های روابط بین زنان و مردان، بلکه به عنوان
روابط بین زنان و بین مردان نیز شناخته میشود. گونه سیستم طبقه بندی وسیعی
از روابط است، که کانل، آن را "نظم گونه ها" نامیده است. این نظم نشانگر
الگوهای روابط قدرت میان مردانگی ها و زنانگی ها است که سرتاسر جامعه را
فراگرفته است.
"ترتیب گونه ها" با "نظم گونه ها" در محیط های کوچک تر مانند مدرسه، خانواده و یا محله منطبق است.
ادامه دارد.
یادداشت ها
پراتيک عبارت است از فعاليت انسان ها برای دگرگون ساختن و تغيير طبيعت و جامعه. ١
2 .Connell, R.W.1995. Masculinities. Blackwell Publishers: Cambridge, UK. P.54
3. Ibid. P. 56
4. Ibid, P. 64
5. West, Candace and Don H. Zimmerman. 1987. "Doing Gender". Gender and Society, 1(2)125-151
Poggio, B. 2006. “Outline of a theory of gender practices”. Gender, Work & Organization, 13,3, 225–33
6. Connell, R.W. 1995. Op.cit. P.71
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire