samedi 5 janvier 2013

مفهوم سازی واژه گونه (۱۱) دکتر آزاده آزاد جامعه شناس




 ساخت گونه ها در درون نهادهای اجتماعی


واژگان کلیدی: نهادهای اجتماعی، قدرت خانگی مردان ، پراتیک های مدارس  


نهادهای اجتماعی


مردانگی ها و زنانگی ها در تمام نهادهای اجتماعی، به ویژه در خانواده، مدرسه، رسانه ها، کوچه و خیابان، محل کار، و دولت شکل میگیرند. گونه ها، به نوبه خود نیز،  برای  این پنج نهاد که آنها را بوجود آورده اند، کاملا حیاتیاند.

۱. خانواده


خانواده به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از جامعه و محصول آن، و جایگاه روابط عاطفی پیچیده و عمیق، اولین و قویترین تاثیرات را از طریق پدر و مادردر نقش گونه ای فرد میگذارد . در این نهاد، نقش ها و هویت های گونه ای و انتظارات و برداشت های مربوط به نقشهای مردانه و زنانه از سال های اولیه زندگی فرد در رابطه ی فرزند - پدر و مادر یادگیری میشوند .خانواده جایگاه اجتماعی و نمادینی است که در آن تفاوت های جنسی،  اساسی تصور شده  و در عین حال تفاوت های گونه ای ساخته میشوند.

تداوم خانواده مدیون ایدئولوژی پدر- مردسالاری سلطه مرد و تبعیت زن از مرد است . تقسیم کار با قدرت خانگی مردان تقویت شده، و این قدرت خانگی مردان به نوبه ی خود با فرصتهای شغلی و درآمد شان تقویت میشود . نقش مرد در خانواده موفقیت حرفه ای ست، در حالی که وظیفه زن حفظ خانواده از راه کارهای خانگی و بچه داری ست که ، با وجود حیاتی بودن شان برای نظام سرمایه داری، کارهائی اذعان نشده و پرداخت نشده است . محدودیت های زنان در پیگیری های حرفه ای بدلیل  پرورش کودکان و کارهای خانگی بی مزد واتکای مالی آنان به شوهران شان در نهایت منجر به تفاوت های میان زنان و مردان در توانایی ها، طرز رفتار و بطورکلی گونه هایشان میشود .  بنابراین، در این تقسیم نابرابر کار، زنان هیچ چاره ای جز اتخاذ ویژگی های مربوط به زندگی خانگی و خانوادگی نداشته وشخصیت های آنان از جانب مردانی انتخاب میشود که تصمیم میگیرند تا چه حد باید محدودشان کرد یا فرصتی برای قدری موفقیت اجتماعی یا اقتصادی به آنان داد . خانواده این رابطه ناعادلانه زن و مرد را حفظ کرده، جدایی روشنی بین نقشهای آن ها ایجاد نموده و اساسا ساختار گونه ای و سیستم روابط گونه ها را که زنان و مردان در آن گرفتار شده اند تایید میکند . 

 ٢ . مدرسه


نهادهای اجتماعی و مکان های عمومی مانند مدرسه، محل کار و خیابان فضاهای مهم ساخت نقش ها ی گونه ای هستند . در مدرسه، معلمان و مدیران ساخت فرهنگی و انتظاراتی را که ازگونه ها میرود منتقل میکنند . علاوه بر این، نفوذ قوی گروه همسالان بر نقش های گونه ای را نمی توان نادیده گرفت .

در فضاهای عمومی مانند مدارس است که رفتارها و منش های گونه ای را غالبا مشاهده میکنیم.(١)
از آنجا که مدارس ضامن عمدی و غیرعمدی فرهنگ ، سلسله مراتب و ایدئولوژی های غالب گونه ای هستند، فضاهای عمده ای را برای ساخت و بازساخت زنانگی ها و مردانگی ها تشکیل میدهند . وسیله ی ساخت گونه ها در مدارس تفکیک سن، انتخاب موضوعات یادگیری، برنامه ، بودجه ها ، روش های ارتباطات،  انتظارات معلمان از دانش آموزان،  تشکیلات سلسله مراتبی، مدیریت فضای مدارس است .

پراتیک ها و ساختار های مدارس و همچنین ظرفیت هایشان برای انجام تغییرات، در میان دانش آموزان ایجاد نابرابری میکنند . به عنوان مثال، مدارس ابتدائی آمریکایی، برای مقابله با تبعیض جنسی تصاویر زنان در نقش های جنسی کهنه را بدورانداخته و عکس مردان درنقش های جنسی غیر سنتی را وارد کردند . معلوم گردید که این تلاش جدی نوع دیگری از دادن هویت گونه ای و تبعیض جنسی است . چنین اقدامی ، تا به امروز، پیام های ناعادلانه در باره انواع مناسب زنانگی و مردانگی میفرستد ، و احتمالا  تا حدودی مسئول پائین رفتن موقعیت اجتماعی زنان و مادران “ در خانه مانده”ا ست . (٢ )

سیاست گونه ای درمرکز سیستم آموزشی بسیاری از کشورها قرار دارد . فعالیت های متنوع، تفریح ​​و سرگرمی هائی که در داخل مدارس صورت می گیرد، مانند ورزش، رقص، هنر، و بحث، نقش های گونه ای را از یکدیگر جدا و شناسایی کرده، و ماهرانه  فضا های ثابت و انعطاف ناپذیر زنانگی و مردانگی را برای دانش آموزان میسازند  تا از آن تقلید کنند.

فشار همسالان، یکی دیگر از راههای استحکام  نقش های گونه ای متعارف جامعه است . این می تواند عبارت از اذیت کردن یا به تمسخر گرفتن کودکانی باشد که خود را به نقش های گونه ای متعارف که کودکان دیگر در گروه همسالان خود درونی کرده اند انطباق نمیدهند. این حتی می تواند منجر به بیرون شدن این کودکان از گروه همسالان شود .

کارکنان مدارس نیز بخشی از رژیم های گونه ای خاص در محیط های کار خود هستند . رفتارشان درکلاس، درستی و اعتبارشان، انتخاب موضوعات، مدیریت و ارتقاء شغل شان ایجاد چارچوب مرزهای گونه ای، شکاف روشن بین زنانگی و مردانگی، و تقسیم جنسی کار در میان کارکنان را تحت تاثیر قرار میدهد .

 ٣ . رسانه ها


رسانه ها تبدیل به نیروئی بسیار قوی تر از هر زمان در اجتماعی کردن گونه ها ، و ساخت نقش های زنانه و مردانه، وچگونگی برخورد و رفتار مردم نسبت به زنان و مردان شده اند . در همه چیز، از تبلیغات، برنامه های تلویزیونی، روزنامه ها و مجلات و کتاب های کمیک گرفته تا موسیقی، فیلم و بازی-های ویدئویی عامه پسند ، مردان و پسران در معرض تصاویر رمبو- مانند که در آن مردانگی با سلطه -گری و خشونت همراه است قرار میگیرند .

احتمال اینکه زنان و دختران را در خانه، مشغول انجام کارهای خانگی نشان دهند بیشتراست؛ یا به عنوان اشیاء جنسی که در درجه اول برای خدمت به مردان زنده اند؛ و یا افرادی که در برابر ضرب و شتم، آزار و اذیت، تجاوز جنسی و قتل توسط مردان، قادر به محافظت از خود نیستند . همچنین، اغلب، بخش کوچکی از جمعیت، یعنی مدل های مد برای زنان و چهره های ورزشی برای مردان، به عنوان ایده آل  نقش های زنانه و مردانه معرفی میشوند .

٤ . خیابان


 یکی دیگر از نهاد های عمده ای که به همین ترتیب ساختار گونه را شکل میدهد ، خیابان است، با فرهنگ جمعی و ارتباطات و روابط اجتماعی مختلف اش . خیابان یک موضوع مطالعه حساس است .

زنان یک کارکرد بسیار محدود در خیابان دارند که که در آن قدم زدن، خرید و فحشا، فعالیت های اصلی شان است . بعلاوه، خیابان به طور کلی محلی ست که در آن زنان به طور گسترده از جانب مردان مرعوب میشوند . زنان در طول شب، به دلیل خطرات متعددی چون آزار و اذیت لفظی و فیزیکی، و تجاوز جنسی، به خیابان نمی آیند، گر چه در بسیاری از شهر های بزرگ کشورهای غربی ، زنان به خیابان ها ریخته و تظاهرتی بنام "شب را پس بگیر" به راه انداخته اند . بنابراین به طور کلی، جنس مذکر بر خیابان مسلط بوده و آن را کنترل میکند .

علاوه بر این، در کشورهای غربی، خیابان محل تبلیغات فشرده  به شکل ویترین های سکسی فروشگاه، پوسترها و وبیلبوردهای تبلیغاتی است . این آگهی ها آشکارا از جنسیت زن برای فروش استفاده کرده و با رفتارهای خشن و سطحی با زنان ، معمولا آنان را تحقیر میکنند . در نتیجه این نوع تبلیغات، افراد گرایش به بی احترامی به زنان و ارزش فکری آنان پیدا میکنند . با این حال، تبلیغات در خیابان تنها وسیله نمایش جنسیت (سکسوالیته) نیست .

انواع مختلف رفتار مردم که در لباس ها، حرکات بدن وطرز صحبت کردنشان دیده میشوند، قویا زنانگی و مردانگی را ابراز کرده ، تفاوت های گونه ای را نشان و نمایش میدهند . خیابان یک تئاتر وسیع جنسیت (سکسوالیته) ، و اشکال زنانگی و مردانگی است . در نتیجه،خیابان، با تمام ویژگی هایش ساختار قدرت و تقسیم کار را حفظ کرده ، و به عنوان یک نهاد، ایجاد و توصیف بیشتر گونه را تسهیل میکند . پس از آن، وضع خیابان با همه پیچیدگی هایش کاملا با دولت و خانواده قابل مقایسه است .
  

٥. دولت

  
دولت های قوی سیاست های دیپلماتیک، نظامی واستعماری خود را در چارچوب ایدئولوژی های مردانگی برقرار میکنند که برای زورگویی و قدرت پاداش قائلند . دولت تلاش زیادی برای همگون کردن و کنترل تمایلات جنسی ، و برای شکل دادن به گونه ها بخرج میدهد . این نوع تلاش ها در جهت قوانین ضد زن(به عنوان مثال، در کشورهائیکه در آن قانون شریعت غالب است) و قوانین ضد همجنسگرا و محدودیت های بسیاری در مورد روابط جنسی است ، به عنوان مثال، سن مورد توافق طرفین . ازآنجا که دولت دارای کارکردهائی بیش از تخصیص ساده  سود است، قدرت در دولت حساب شده و برنامه ریزی شده است . نهاد دولت نقش رهبر را در ساخت و حفظ ترتیبات اجتماعی مردسالاری بازی میکند .

دولت، کارکرد ها و ساختارهای آن، از جمله بوروکراسی، برای ارتباط بین ساختار قدرت و تقسیم گونه ای کار ضروری اند و به طور کامل مرزهای بین گونه ها را کنترل میکنند . در نتیجه استخدام و ارتقاء مغرضانه کارکنان ، این ساختارها ایجاد یک سیستم یکپارچه روابط گونه ای میکنند که در آن زنان از موقعیت های قدرت بیرون نگهداشته میشوند و واحد های کار که در آن عمدتا زنان جمع هستند ، ثانوی و زیر دست اند .
دولت با کنترل بسیاری از روابط و نهادهای مختلف، قدرت بر ساختارهای گونه ای را نیزحفظ میکند . دولت با استفاده از ازدواج و مادری، یک نظم گونه ای را ایجاد و مستمر میکند . دولت، با کنترل این دو رابطه، موفق به تولید و تداوم گروه های اجتماعی / گونه ای مانند مادران، همسران، شوهران، و همجنس گرایان میشود . دولت ، با استفاده از مدیریت هویت، موفق به کنترل و تنظیم ساختار گونه ای از طریق خط مشی سیاسی ، تصویب و کاربرد و استفاده نادرست از قانون میشود .

نتیجه


پنج نهاد اجتماعی خانواده، مدرسه، رسانه ها، خیابان و دولت ، پیکربندی ها و کارکردهای گونه ها را در یک جامعه تعریف و کنترل میکنند . هر پنج نهاد از تقسیم های کار و ساختارهای قدرت حمایت کرده و تاثیر زیادی بر تسلط و تکامل، و سبک های زنانگی و مردانگی دارند .

در هر ساختار وسیستم نابرابری، منافع مخالف ایجاد میشود . این منافع گروه های مردمی را که با حمایت از ساختار و یا با تغییرآن به طرق مختلف یا استفاده خواهند کرد و یا ضرر خواهند برد. طبقه بندی میکند. یک نظم گونه ای مردسالاری که در آن مردان بر زنان تسلط دارند لزوما مردان را به عنوان یک گروه حامی سیستم مردسالاری و زنان را بعنوان گروهی که به تغییر این سیستم تمایل دارند مشخص میکند . این یک واقعیت سازمانی است، چه مردان فردی زنان را بپرستند و چه آنها را خوار بشمارند ، طرفدار برابری باشند  یا خواهان سر سپردگی آنها، و چه زنان در حال حاضر برای تغییر سیستم فعالیت بکنند یا نه . (٣)

  
ادامه دارد


یادداشت ها

.1Thorne, B. 1993. Gender and Play. Girls and Boys in School. Buckingham: Open University Press. PP.49-55.
  2McKenna, E. 1997. When Work Doesn't Work Any More. Adelaide: Griffin Press. PP. 130-1
  3Connell, R.W.1995. Masculinities. . Polity Press, Cambridge: UK. P.82

برگرفته از سایت ایرانیان آمریکا
برای خواندن سری مقالات ارزشمند دکتر آزاده آزاد روی نامش کلیک کنید

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire