jeudi 25 juillet 2013

حکایت کبوتر سپید و مکر گروه کلاغان


از جماعت زنان دلم گرفت
آن جماعت عظیم
روز جشن
صبح عید
یک کبوتر سفید بینشان نبود
جملگی سیاه
جملگی کلاغ.”،

 شعری از منصور اوجی

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire