تمام زمستان بیمار بودم. بر خلاف گذشته که علیرغم بیماری و ضعف و مشکلات، بی وقفه می نوشتم این بار نشد. هنوز نتوانسته ام مطلبی درباره «شارلی هبدو» را تمام کنم. اما فاجعه یکی پس از دیگری... مگر می شود بی تفاوت بود وقتی که 400 زن و کودک را می دزدند و به اسارت می گیرند؟ وقتی با شقاوت هر چه تمام تر سر روزنامه نگاری که اسیرشان بوده را می برند، آیا می شود بی تفاوت نشست و معرفی کتاب نوشت؟
در هزاره سوم هستیم و در قرن بیست و یکم ! ولی عملاً
حوادث قرون وسطا را زندگی می کنیم و مدام پس می رویم. حادثه «شارلی هبدو» بیش از این که یک ترور فجیع باشد یادآور «عصر بی قانونی» و «عصرسلطه مذهبی» شد و این یک شوک بزرگ در قلب اروپا بود.
و حالا در کابل زخمی من، کابلی که سالها مثل توپ بین عوامل قدرتهای بزرگ دست به دست می شد و دختر ساده لوحی که به بحث با ملای دعانویس رفته تا روشنگری کند و او را از خرافه و دعانویسی منع کند.
ملا که شاید زمان روسها جزو مافیایشان بوده و پرونده سازی می کرده و الان رنگ عوض کرده به فرخنده تهمت قران سوزی می زند و مردم را علیه او تحریک می کند. چه کسی فکرش را می کرد که دو روز مانده به عید نوروز، بر اثر بهتان ملای بی ایمان مردم بی رحم به فرخنده حمله کنند و او را با مشت و لگد بزنند و با چوب و سنگ به جانش بیفتند و با اتومبیل از رویش بگذرند و انگار سنگسار کافی نباشد و پرتاب آن قطعات بزرگ سنگ مرگبار نباشد و یا لگدهای گروهی مرد جوان و قوی کم باشد فرخنده را دو روز مانده به نوروز به آنش کشیدند.
فاجعه در بی قانونی و سلطه مذهب بر عوام و زن کشی است. فرخنده بزرگترین گناهش این بود که درس خوانده بود و خواندن و نوشتن می دانست. در نتیجه شناخت داشت و به حرف ملای کم سواد دعانویس معتقد نبود و با او جر و بحث می کرد.
گناه دوم فرخنده مجرد بودن بود.فرخنده به صلاحِ زنان دیگر فکر می کرد و از ملا می خواسنت که با دعانویسی از زنان کلاشی نکند و همین بزرگترین جرم او از منظر ملای کلاش است.
فاجعه در بی قانونی و قتل جمعی و فوری است. یعنی در افغانستان مجروح من اکنون سلطه ملایان بر مردم به حدی است که ایشان را وادار به چنین اعمال شنیعی می کند. و بر طرف کردن این نوع تفکر فقط و فقط با تغییر بنیادین سیستم آموزشی و پرورشی میسر است. در آن صورت هیچ ملایی نمی تواند بهتان بزند او قران را سوزانده است چون در سیستم آموزشی جدید به او پاسخ خواهند داد که مجازاتش با دولت است نه با ما. باید به مردم یاد داد که عامل اجرایی قانون دولت است نه افراد و این نوع تفکر در افراد نهادینه شود تا سموم دو دولت توتالتر و تاریخ سی ساله دست رشته شدن و ابزار سیاسی قدرتها بودن پاک شود.
به امید آن روز
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire