بهناز
شفیعی، ۲۶ ساله در ایران است. لیسانس مدیریت صنعتی دارد و تا ۸ ماه قبل در
یک شرکت بازرگانی حسابدار بود، ولی کار خود را رها کرده تا وقت بیشتری
برای کار مورد علاقهاش یعنی موتورسواری اختصاص دهد.
او اگر چه بر اساس قوانین ایران نمیتواند گواهینامه موتورسواری بگیرد، اما از فدراسیون موتورسواری و اتومبیلرانی ایران مجوز تمرین با موتور را گرفته است و اولین زن ایرانی است که عضو رسمی فدراسیون در رشته ریس (موتور اسپرت) است.
بهناز به ایران وایر می گوید: «زمانی که حسابداری می کردم، دلم برای موتورسورای تنگ می شد، اما زمانی که موتورسواری می کنم دلم برای هیچ کس و هیچ جا تنگ نمی شود.»
علاقه به موتورسواری از دوران کودکی در بهناز شکل گرفته بود و زمانی که کودک بود به قول خودش «ترک موتور» اقوام و آشنایان میشد تا زمانی که در سن ۱۵ سالگی به یکی از روستاهای اطراف زنجان سفر میکند و در آنجا خانمی موتورسوار را می بیند که برای انجام کارهای روزمره خود با موتور این طرف و آن طرف میرود: «همان لحظه به این فکر کردم که من هم می توانم موتور سوار شوم». او در همان روز موتورسواری را از آن زن یاد میگیرد: «آموزشی درکار نبود، چون آن خانم موتور را گذاشت جلوی من و فقط گفت این کلاچ و این هم دنده است و حرکت کن. من چند بار زمین خوردم، اما کمی حرکت کردم».
خانواده بهناز در آن زمان در موقعیتی نبودند که قدرت خرید موتور را داشته باشند، به همین دلیل بهناز هر بار که به این روستا می رفت، موتورسواری را تمرین میکرد.
بهناز چهار سال پیش، موتور خرید و تمرینات خود را در حاشیههای شهری آغاز کرد. او بعد از اینکه تسلط کافی به دست آورد به درون شهر رفت: «موتورسواری درون شهر و بین ماشینها جرات بیشتری میخواست. من لباس ورزشی به تن می کردم و کسی متوجه نمیشد که دخترم برای همین خیلی راحت در شهر حرکت میکردم.»
اگر چه بسیاری از افراد نمیتوانستند به دلیل سرعت بالای وی و نوع پوشش جنسیت وی را تشخیص دهند، اما عده ای هم که به او نزدیک میشدند و متوجه میشدند که او دختر هست برای او بوق به نشانه استقبال و تشویق میزدند یا به او «دمت گرم»، «خیلی کارت درسته» میگفتند، اما در این بین عدهای هم بودند که به از کار او استقبال نمیکردند و به او میگفتند که جای او در آشپزخانه است نه روی موتور، یا عدهای دیگر که به او میگفتند برو خونه پشت ماشین لباسشویی بشین.
بهناز میگوید که بیشتر، شبها موتورسواری میکرده تا بتواند مهارتهای خودش را ارتقا بخشد. او کم کم پیشرفت کرد و مهارتهای لازم را به دست آورد و به پیستهای موتورسواری راه یافت.
بهناز تنها در پیستهایی که او «دستساز» مینامد، تمرین میکند، چرا که حضور در پیستهای استاندارد موتورسواری نیاز به داشتن گواهینامه دارند، اما از آنجا که قوانین ایران اجازه موتوسواری به خانمها را نمیدهد، خانمهای موتورسوار نمیتوانند در پیستهای استاندارد تمرین کنند. او میگوید «من خیلی دوست دارم در پیستهای خوبی که اصولی ساخته شدند و آمبولانس و تجهیزات دارند، مثل پیست آزادی، تمرین کنم، اما اجازه نداریم. برای همین فقط در پیستهایی که بچه های موتورسوار درست کردند، تمرین میکنم».
او تلاش دارد تا فدراسیون موتورسواری را متقاعد کند تا به خانمها اجازه تمرین در پیستهای استاندارد را بدهد، اما به نظر خیلی موفق نبوده است، او میگوید «تا یک سری کارها پیش میرود، مدیران فدراسیون تغییر میکنند و ما دوباره بر میگردیم به نقطه اول.» اما من تلاش میکنم تا موتور سواری خانمها را رسمی کنم». او معتقد است که برخی از افراد در فدراسیون موتورسواری کارشکنی و «دشمنی» میکنند و خیلی به ورزش موتورسواری به ویژه موتورسواری بانوان اهمیتی نمیدهند و نمیخواهند آنها پیشرفت کنند.
بهناز در ماه اکتبر در فستیوال «شب زنان موتورسواران» در میلان شرکت کرده بود. او میگوید این دعوت از سمت ایتالیا انجام شده بود و فستیوال تمام هزینههای سفر وی را متقبل شده بود. از اینرو او به عنوان تنها زن از آسیا، توانسته بود به همراه ۳۰۰ خانم موتورسوار دیگر از سراسر دنیا در میلان دور شهر موتورسواری کند.
او از حضور در این فیستیوال به عنوان یک تجربه خیلی خوب یاد میکند: «من گریهام گرفته بود، چرا که این تجربه اولم بود که در خیابانها آزادانه موتورسواری میکردم، یعنی بعد از ۱۱ سال موتورسواری یک جوابی گرفته بودم و نتیجه ای دیدم».
یکی از دغدغههای اصلی بهناز گرفتن گواهینامه موتورسواری است، او میگوید در ایتالیا صحبتهای انجام داده تا بتواند گواهینامه بینالمللی بگیرد، اما به او گفته شده که برای گواهینامه گرفتن از کشورهای دیگر باید اقامت آن کشور را داشته باشد و باید زبان آنها را بداند تا بتواند در امتحان تئوری قبول شود.
بهناز با برادر و مادرش زندگی میکند. مادرش با کارهایی که انجام می داده هیچ مخالفتی نداشته، اما زمانی که کار موتورسواری را حرفه ای شروع کرده، نگرانی های مادرش به خاطر خطرهای این رشته، جدی شده است.
او همانند دیگر موتورسواران بارها زمین خورده است ولی موتورسواری را رها نکرده است. او میگوید دخترهای دیگری هم هستند که همانند او در پیستهای «دست ساز» تمرین میکنند.
بهناز که موتور را « عشق و بخشی جدا نشدنی از زندگیاش» می داند و نمیتواند روزی بدون موتور را تصور کند، آرزو دارد تا یک باشگاه موتورسواری در ایران برای خانمها بزند و فرهنگ موتورسواری را در ایران برای خانمها جا بیاندازد او میگوید « من تلاش میکنم تا مسوولان را قانع کنم که خانم ها هم می توانند موتورسواری کنند».
او اگر چه بر اساس قوانین ایران نمیتواند گواهینامه موتورسواری بگیرد، اما از فدراسیون موتورسواری و اتومبیلرانی ایران مجوز تمرین با موتور را گرفته است و اولین زن ایرانی است که عضو رسمی فدراسیون در رشته ریس (موتور اسپرت) است.
بهناز به ایران وایر می گوید: «زمانی که حسابداری می کردم، دلم برای موتورسورای تنگ می شد، اما زمانی که موتورسواری می کنم دلم برای هیچ کس و هیچ جا تنگ نمی شود.»
علاقه به موتورسواری از دوران کودکی در بهناز شکل گرفته بود و زمانی که کودک بود به قول خودش «ترک موتور» اقوام و آشنایان میشد تا زمانی که در سن ۱۵ سالگی به یکی از روستاهای اطراف زنجان سفر میکند و در آنجا خانمی موتورسوار را می بیند که برای انجام کارهای روزمره خود با موتور این طرف و آن طرف میرود: «همان لحظه به این فکر کردم که من هم می توانم موتور سوار شوم». او در همان روز موتورسواری را از آن زن یاد میگیرد: «آموزشی درکار نبود، چون آن خانم موتور را گذاشت جلوی من و فقط گفت این کلاچ و این هم دنده است و حرکت کن. من چند بار زمین خوردم، اما کمی حرکت کردم».
خانواده بهناز در آن زمان در موقعیتی نبودند که قدرت خرید موتور را داشته باشند، به همین دلیل بهناز هر بار که به این روستا می رفت، موتورسواری را تمرین میکرد.
بهناز چهار سال پیش، موتور خرید و تمرینات خود را در حاشیههای شهری آغاز کرد. او بعد از اینکه تسلط کافی به دست آورد به درون شهر رفت: «موتورسواری درون شهر و بین ماشینها جرات بیشتری میخواست. من لباس ورزشی به تن می کردم و کسی متوجه نمیشد که دخترم برای همین خیلی راحت در شهر حرکت میکردم.»
اگر چه بسیاری از افراد نمیتوانستند به دلیل سرعت بالای وی و نوع پوشش جنسیت وی را تشخیص دهند، اما عده ای هم که به او نزدیک میشدند و متوجه میشدند که او دختر هست برای او بوق به نشانه استقبال و تشویق میزدند یا به او «دمت گرم»، «خیلی کارت درسته» میگفتند، اما در این بین عدهای هم بودند که به از کار او استقبال نمیکردند و به او میگفتند که جای او در آشپزخانه است نه روی موتور، یا عدهای دیگر که به او میگفتند برو خونه پشت ماشین لباسشویی بشین.
بهناز میگوید که بیشتر، شبها موتورسواری میکرده تا بتواند مهارتهای خودش را ارتقا بخشد. او کم کم پیشرفت کرد و مهارتهای لازم را به دست آورد و به پیستهای موتورسواری راه یافت.
بهناز تنها در پیستهایی که او «دستساز» مینامد، تمرین میکند، چرا که حضور در پیستهای استاندارد موتورسواری نیاز به داشتن گواهینامه دارند، اما از آنجا که قوانین ایران اجازه موتوسواری به خانمها را نمیدهد، خانمهای موتورسوار نمیتوانند در پیستهای استاندارد تمرین کنند. او میگوید «من خیلی دوست دارم در پیستهای خوبی که اصولی ساخته شدند و آمبولانس و تجهیزات دارند، مثل پیست آزادی، تمرین کنم، اما اجازه نداریم. برای همین فقط در پیستهایی که بچه های موتورسوار درست کردند، تمرین میکنم».
او تلاش دارد تا فدراسیون موتورسواری را متقاعد کند تا به خانمها اجازه تمرین در پیستهای استاندارد را بدهد، اما به نظر خیلی موفق نبوده است، او میگوید «تا یک سری کارها پیش میرود، مدیران فدراسیون تغییر میکنند و ما دوباره بر میگردیم به نقطه اول.» اما من تلاش میکنم تا موتور سواری خانمها را رسمی کنم». او معتقد است که برخی از افراد در فدراسیون موتورسواری کارشکنی و «دشمنی» میکنند و خیلی به ورزش موتورسواری به ویژه موتورسواری بانوان اهمیتی نمیدهند و نمیخواهند آنها پیشرفت کنند.
بهناز در ماه اکتبر در فستیوال «شب زنان موتورسواران» در میلان شرکت کرده بود. او میگوید این دعوت از سمت ایتالیا انجام شده بود و فستیوال تمام هزینههای سفر وی را متقبل شده بود. از اینرو او به عنوان تنها زن از آسیا، توانسته بود به همراه ۳۰۰ خانم موتورسوار دیگر از سراسر دنیا در میلان دور شهر موتورسواری کند.
او از حضور در این فیستیوال به عنوان یک تجربه خیلی خوب یاد میکند: «من گریهام گرفته بود، چرا که این تجربه اولم بود که در خیابانها آزادانه موتورسواری میکردم، یعنی بعد از ۱۱ سال موتورسواری یک جوابی گرفته بودم و نتیجه ای دیدم».
یکی از دغدغههای اصلی بهناز گرفتن گواهینامه موتورسواری است، او میگوید در ایتالیا صحبتهای انجام داده تا بتواند گواهینامه بینالمللی بگیرد، اما به او گفته شده که برای گواهینامه گرفتن از کشورهای دیگر باید اقامت آن کشور را داشته باشد و باید زبان آنها را بداند تا بتواند در امتحان تئوری قبول شود.
بهناز با برادر و مادرش زندگی میکند. مادرش با کارهایی که انجام می داده هیچ مخالفتی نداشته، اما زمانی که کار موتورسواری را حرفه ای شروع کرده، نگرانی های مادرش به خاطر خطرهای این رشته، جدی شده است.
او همانند دیگر موتورسواران بارها زمین خورده است ولی موتورسواری را رها نکرده است. او میگوید دخترهای دیگری هم هستند که همانند او در پیستهای «دست ساز» تمرین میکنند.
بهناز که موتور را « عشق و بخشی جدا نشدنی از زندگیاش» می داند و نمیتواند روزی بدون موتور را تصور کند، آرزو دارد تا یک باشگاه موتورسواری در ایران برای خانمها بزند و فرهنگ موتورسواری را در ایران برای خانمها جا بیاندازد او میگوید « من تلاش میکنم تا مسوولان را قانع کنم که خانم ها هم می توانند موتورسواری کنند».
منبع: ایران وایر
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire