اگر زن نبودم مى توانستم بعضى شب ها به یک بار بروم و یک گیلاس ویسکى بخورم بدون آن که کسى فکر کند زن بدى هستم که به بار آمده ام.
بعد
مى توانستم با فاحشه اى که به بار آمده تا مشترى بلند کند دوست بشوم و با
هم گپ بزنیم و من براى او یک گیلاس ویسکى بخرم. با هم بخندیم و حال کنیم.
بعد
مى توانستم آن فاحشه را با خود به هتلى ببرم و اتاقى کرایه کنم بدون آن
کسى مرا زن بدى بداند. مى توانستم با فاحشه به اتاق هتل بروم و با هم
اختلاط کنیم. اگر دلم خواست با او همخوابه بشوم و اگر دلم نخواست او را
بنشانم تا درباره زندگى اش برایم حرف بزند. آن وقت من مى فهمیدم چرا او به
فحشا کشانده شده و مى فهمیدم چرا یک زن حق ندارد که اگر عملى انجام داد که
جنسى بود و به خاطر آن به فحشا کشیده شد باید فاحشگى را به عنوان شغل
انتخاب کند.
روز پس از این حادثه نیز مى توانستم در حمام اتاق هتل دوش بگیرم و فاحشه را به حال خودش بگذارم و به سر کار بروم.
شب
آن روز مى توانستم با یک دختر باکره که او را دوست دارم به رستوران بروم و
حین خوردن استیک با شراب از او خواستگارى کنم، در حالى که آن فاحشه نیز در
کنار خیابان ایستاده از جلوى او با دختر رد شوم و دختر را به خانه بابایش
برسانم و دوباره برگردم و فاحشه را از کنار خیابان بلند کنم و با هم دوباره
به اتاقى در یک هتل برویم و شب را به صبح برسانیم.
سپس من روز بعد
مى توانستم به سر کار خود در موسسه بازرگانی برگردم و در انجام کارهاى مهم و
حساس کمک کنم و پرونده هاى مهمى را به جریان بیندازم.
بعد مى
توانستم به خانه پدرم بروم و به او کمک کنم تا خواهرم را که سر به هوا شده و
با پسرى قرار ملاقات گذاشته تنبیه کنم. در مرحله بعد مى توانستم به امام
مسجد محله مان کمک کنم تا در اصلاح مردم بکوشد و به آنها یارى رساند. این
مسئله به من کمک مى کرد تا موقعیت بهترى براى خودم ایجاد کنم.
من بعد
از دختر باکره بچه دار مى شدم و دیگر یادم مى رفت که زن فاحشه اى در دنیا
وجود داشته است. در نتیجه مى توانستم در طرح مبارزه با فحشا نقش مهمى بازى
کنم و اگر فاحشه اى را سنگسار مى کردند و در روزنامه مى نوشتند به خودم مى
گفتم چه بد و روزنامه را مى بستم و بعد چاشت مى خوردم و به سرکارم در موسسه
بازرگانی مى رفتم...
منبع: بی بی سی فارسی
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire