(مفهوم سازی واژه گونه - ١٤)
واژه گان کلیدی: نظم گونه ای ، حرفه های گونه مند بی اعتبار، مفاهیم رابطه ای ، رابطه دوگانه
پیشگفتار
تحقیقات تجربی نتایج زیررا مستند سازی کرده است : هیچ چیز یگانه ای که بتوان آن را زنانگی یا مردانگی خواند وجود ندارد. در هر جامعه ای انواع زنانگی ها و مردانگی ها یی که بطور اجتماعی ساخته شده اند موجود است.
زنانگی و مردانگی مفاهیم رابطه ای هستند، بدین معنا که می توانیم آنها را تنها در ارتباط با یکدیگر تعریف کنیم. ریوین کانل در کتاب کلاسیک خود، مردانگی ها ( ١٩٩٥) ، میگوید:
"اصطلاح 'مردانگی' ، تا حدی که بتوان آن را به طور خلاصه تعریف کرد، به طور همزمان جایی ست در روابط گونه ای، پراتیک هایی ست که از طریق آن زنان و مردان در آنجا در تعا مل گونه ای هستند ، و تاثیرات این پراتیک ها ست بر تجارب جسمانی، و بر شخصیت و فرهنگ ." (١)
این حاکی از آن است که در واقع مردانگی چیزی است که پسران و مردان انجام میدهند، در حالی که زنانگی "دیگری" آن است . البته، ما نمی توانیم تصویر روشنی از آنچه که پسران و مردان انجام میدهند داشته باشیم، چرا که اعمال شان بی شمار و متنوع است. (٢)
بری ثورن (Barrie Thorn)ادعا میکند که ما در نوشته های راجع به پسران، متوجه یک "پیشداوری بزرگمرد" می شویم که شبیه تحریفات موجود در برخی از آثار مردم شناسی است که نخبگان مذکر را به کل مردان تعمیم میدهد .(٣) به عبارت دیگر، ما ویژگی های مردان سلطه گر را، آنهم در شرایط اجتماعی خاص، به مردانگی تعمیم می دهیم.
با توجه به افزایش آگاهی از این واقعیت، کانل و چندین نظریه پرداز دیگر از مردانگی های ' تسلط جو' یا ' هژمونیک' و ' زیردست' صحبت کرده ، این را می پذیرند که در تمام مقوله های اجتماعی چندین نوع مردانگی موجود است که روابط قدرت گونه ای مشترکی دارند .
تعاملات میان ' گونه های مختلف' ، به این معنا، در روابط میان زنانگی ها و مردانگی ها ، میان زنانگی ها و میان مردانگی ها صورت میگیرد . این تعاملات اجتماعی میتواند هم در سطح خرد یا فردی و هم در سطح کلان یا نهادی صورت بگیرد.
زنانگی ها و مردانگی ها
مردانگی ها نمیتوانند بدون زنانگی های مکمل وجود داشته باشند . به عبارت دیگر، مردانگی ها و زنانگی ها همیشه در حوزه روابط گونه ای ، که در سیستم اجتماعی مردسالاری در درجه اول روابط قدرت هستند ، وجود دارند. مردانگی ها و زنانگی ها الگوهای مختلف پراتیک و رفتار اجتماعی هستند که در طول تاریخ در روندی که برابر با نظم گونه ای ست با یکدیگر ساخته میشوند. نظم گونه ای شاخص روابط سلسله مراتبی و روابط قدرت هم بین زنان و مردان و هم بین مردان است.
در زبان متعارف، زنانگی ها و مردانگی ها ضمیمه جنس بیولوژیکی نیستند .در هر فرهنگ، اعمال یا رفتار خاصی، صرف نظراز پذیرش آنها از جانب جنس مونث یا مذکر، به طور کلی زنانه یا مردانه خوانده میشود .
آمار و ارقام در مورد آنچه زنان و مردان انجام میدهند ، تا حد معینی، به ایده های فرهنگی رفتارهای زنانه و مردانه شکل میدهد. این نوع ارزیابی گونه ای، به احتمال زیاد، زنان یا مردان را از انتخاب 'حرفه های گونه ای نامعتبر' ، به گفته ' وندی فاکنر' ، بازمیدارد. (٤)
افراد زنانگی ها و مردانگی هایشان را از نهادهائی چون مراکز آموزشی، اخبار، رسانه ها و تبلیغات، و نیز از خانواده ها، معلمان و دوستان شان، که پیام های خود را در مورد رفتارهای زنانه و مردانه منتقل میکنند، فرا میگیرند. این پیام ها را می توان درمحیط های متنوع، از فضاهای عمومی مانند خیابانها گرفته تا محل های کار و خانه ها پیدا کرد .
اگرچه گونه بصورت یک جزء درونی هویت احساس می شود، زنانگی ها و مردانگی ها در درون نهادهای اجتماعی و در جریان روابط روزمره افراد تولید می شود. (٥)
ویژگیها ی زنانگی و مردانگی براساس فرهنگ ملی، منطقه جغرافیائی، طبقه اجتماعی، مذهب، و دیگر عوامل اساسی اجتماعی متفاوت است .
در هر جامعه مشخص و در هریک از دوره های مختلف تاریخ آن ، معانی نهفته متفاوتی از زنانگی و مردانگی وجود دارد . ا ین معا نی متعدد گونه ها در هر دوره تاریخی با یکدیگرهمزیستی میکنند . به عنوان مثال، همه کانادایی ها ، ایرانی ها و یا آ فریقای جنوبی ها یکسان نیستند .گونگی تاثیرات و نفوذ منطقه جغرافیایی ، قومیت، طبقه اجتماعی، جنسیت (امیال جنسی) ، و سن در ایجاد هویت گونه ای توسط جامعه شناسان مورد مطالعه قرار گرفته است.
هر یک از این عوامل توسط عوامل دیگردگرگون شده، منجربه تجربه های متفاوت زیست-شده و تعریف های متفاوت گونه یک فرد میشود . به عنوان مثال، دو مرد ایرانی، یکی پیرمرد کردی که ما لکی ثروتمند بوده و با دو همسرو نوه های متعدد خود در مسجد سلیمان زندگی می کند، و دیگری ، یک مرد جوان تهرانی و بیکار که در پرورشگاه بزرگ شده و در اتاقکی در کنار جاده ساوه ، در جنوب تهران زندگی میکند ، قطعا نظرات متفاوتی در مورد مردانگی دارند.
مثال دیگر می تواند دو ایرانی از جنس مونث باشد ، یکی، ٢٠ ساله، همجنس گرا، ایرانی-آمریکایی و ساکن شیکاگو، ودیگری، خانوم پزشکی ٦٠ ساله، دگرجنسگرا و مذهبی که در شهر مشهد زندگی میکند . نظرات آنان و تجارب زیست شده زن بودنشان قطعا غیر مشابه است. با این حال، هر دو آنها عمیقا تحت تاثیر هنجارهای گونه ای و ساختارهای قدرت جامعه خود هستند.
گونه ها در چهار بعد مجزا از هم تعاریف متفاوت دارند . به عبارت دیگر، چهار رشته مختلف وجود دارد که برای درک زنانگیها و مردانگی ها لازم است.
معیارهای تعریف و ارزش گذاری زنانگی ها و مردانگی ها از لحاظ بین فرهنگی متفاوت است. برخی فرهنگ ها معتقدند که زنان بطور ذاتی بی دفاع، منفعل و نیازمندند. فرهنگ های دیگر از زنان مصرانه می خواهند که مصمم و پرخاشگر باشند . برخی از فرهنگ ها به مردان توصیه می کنند که خشن بوده و مردانگی خود را با موفقیت جنسی نشان دهند.
بعضی دیگراز یک وصف آرام تر مردانگی طرفداری میکنند که شامل دسترس پذیری عاطفی و خدمت به نیازهای جامعه است . نوع ایده آل مردانگی در ایران در مقایسه با انگلستان آنقدرمتضاد است که پذیرای هیچ عقیده ای دال بر اینکه تفاوت های طبیعی جنسی عمدتا هویت گونه ای را شکل داده و ایجاد میکنند نیست. اختلاف بین تعریف مردانگی (یا زنانگی) در دوفرهنگ فوق بسیار برجسته تر است تا نابرابری بین زنان و مردان.
شخصیت پردازی های زنانگی و مردانگی به میزان قابل توجهی درهر فرهنگ واحد درطی زمان تغییرمیکند. تحقیقات نشان می دهد که که این خصوصیات در واکنش به تغییراتمیزان شهرنشینی و صنعتی شدن، و با پیشرفت فن آوریهای نوین دیجیتال و تولید مثل، و موقعیت جامعه در زمینه اقتصادی و ژئوپولیتیک جهانی، تغییر میکند.
مفهوم "مردانگی" در دوره حکومت مغولان بر ایران در قرن سیزدهم میلادی بدون شک با آنچه که در دهه ١٩٧٠ قرن بیستم تحت حکومت محمد رضا شاه پهلوی معنا میداد متفاوت بود .
ویژگی های زنانگی یا مردانگی یک فرد در طول عمر وی دگرگون میشود. هر زن یا مردی اشکال مختلفی از زنانگی یا مردانگی را، با توجه به زمینه، مرحله زندگی اش ، انتظارات دیگران، و غیره ، می پذیرد. بعنوان مثال، هر زنی می تواند در بازی بوکس، که معمولا ورزشی "مردانه" تلقی میشود شرکت کند.
مجموعه ای از شاخص های رشد منجر به دگرگونی تجربه و به نمایش گذاشتن هویت گونه ای فرد میشود. سن خطی و مراحل زندگی خواهان اجرای برنامه های متنوع گونه ای ست . در فرهنگهای غربی، چالش هایی که مرد مجبور به مواجه شدن با آنست تا خود را به عنوان مردی موفق مستقر کند، با مسن تر شدنش تغییر میکند، همانطور که نهادهای اجتماعی که او با آن برای تحقق استعداد ها و توانایی های خود تلاش کرده است، تغییر میکند.
معنای مردانگی از نظر یک مرد جوان مجرد همانند یک پدربزرگ سالمند نیست . به همین ترتیب، تعاریف زنانگی بستگی به تفاوت ها ی مشابه دارد. دختران پیش از سنین نوجوانی، مادران، و زنان مسن، زنانگی را به شیوه مشابه زنان شاغل روزمزد و زنان بازنشسته تعریف نمی کنند.
بکار بردن اصطلاح های زنانگی ها و مردانگی ها موفقیت انتخاب های قابل توجهی را نشان داده و تا یید میکند ; انتخاب هائی که گروه های مختلف یک جامعه مشخص، در زمانی مشخص ، در به تصویر کشیدن زنانگی و مردانگی مطرح می نمایند .
یکی از کارکرد های اصلی بسیاری از نهادهای اجتماعی ایجاد تفاوتهای گسترده بین زنان و مردان است. با این وجود، این واقعیت باقی می ماند که به طور کلی در برخی موارد تفاوت های بین زنان و مردان حتی به اندازه تفاوت های بین خود زنان و یا بین خود مردان اساسی نیست .
نتیجه
زنانگی ها و مردانگی ها از فرهنگی به فرهنگ دیگر، در دوره های مختلف تاریخی هر جامعه، در میان زنان و مردان هر جامعه، و در طی طول عمر هر فرد بطور چشمگیری متفاوت است . در نتیجه ، زنانگی و مردانگی را نمی توان به عنوان شخصیت های ثابت و جهانشمول که در اختیار همه زنان و همه مردان است تعریف کرد.
زنانگی ها و مردانگی ها، علاوه بر این که نسبت به یکدیگر ساخته شده اند، یک رابطه دوگانه نیز دارند؛ یعنی دو طرف در یک رابطه متعادل و برابر نبوده ، طرف زیردست انکار میشود . بعبارت دیگر، برداشت پدر- مردسالارانه از زنانگی عمدتا چیزی جز نبود مردانگی نیست. (٦)
ادامه دارد .
یادداشت ها
.1
Connell, R. W., 1995, Masculinities. Cambridge: Polity Press. P. 71
.2
Connell, R. W., 2000. The Men and the Boys. Berkeley: University of California Press
.3
Thorne, Barrie. 1993. Gender Play: Girls and Boys in School. New Jersey: Rutgers University press. P. 98
.4
4. Faulkner, Wendy. 2009. Doing Gender in Engineering Workplace Cultures: Part II - Gender In/Authenticity and the In/Visibility Paradox. Engineering Studies, 1 (3), 169-189
.5
Kimmel, Michael S. 2000. The Gendered Society. Oxford University Press, USA
.6
6. Kessler, Suzanne J. & Wendy McKenna, 1978. Gender: An Ethno-methodological Approach. University of Chicago Press: Chicago
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire