samedi 1 avril 2017

معرفی کتاب: فرهنگ نقدِ قمینیستی، اریکا آپفلبام



از نظر موريس گودليه (۱۹۷۸) رضايت و تن دادن افراد تحت سلطه به برترى مردانه در روابط بين دو جنس، بيشتر از خشونتى كه مردان بر اين افراد تحميل مى‏‌کنند، مولفه اصلى سلطه است. اين نظريه به اين دليل بحث‏‌برانگيز مى‌‏شود كه مطابق آن فرض بر اين است كه رابطه‌‏ای متقارن بين دو فرد برابر ايجاد مى‏‌شود و هر دو طرف رابطه با شناخت و آگاهى كامل از مفاد قرارداد وارد يك رابطه شده‌‏اند و آزادى كامل انتخاب داشته‏‌اند. به عبارت ديگر، بر اساس اين نظريه، فرد تحت سلطه بيشتر به عنوان فاعل اجتماعى معرفى مى‏‌شود تا مفعول. در حالی كه فرد مسلّط و فرد تحت سلطه هيچ‏‌گاه در چارچوب قراردادی بين دو طرف برابر با حقوق يكسان جاى نمى‏‌گيرند. اين ادعا كه امكان رضايت و توافق افراد تحت سلطه به شرايط وضع شده به دست افراد مسلّط وجود دارد كاملا ضد و نقيض و دور از واقعيت است (مَتيو، 1985 ب/1991 ،213 ). از سوى ديگر، پی‏ير بورديو (1998) بر نوعى تفاهم تاكيد مى‏كند و معتقد است «فرد تحت سلطه نمى‌‏تواند به فرد مسلّط (و در نتيجه به سلطه) رضايت ندهد»؛ زيرا «او الگوهاى فكرى ديگرى جز الگوهاى مشترك بين خود و فرد مسلّط در اختيار ندارد»؛ الگوهايى كه محصول «آميزش» اشكال گوناگون روابط سلطه است. بدين ترتيب، خشونتى نمادين شكل مى‏‌گيرد كه نتيجه و اثرات آن به گونه‏‌اى ماندنى و هميشگى و به صورت بايدها و نبايدها در بدن ثبت مى‏‌شود به طوری كه ممنوعيت‏‌هاى اجتماعى طبيعى جلوه و در برابر آگاهى و شعور مقاومت مى‏‌كنند. (نويسنده از «تسليمی جادويى» میگوید که از كنترل آگاهى خارج است.) بورديو، كه بر ماهيت تیره و ایستای خشونت نمادين تاكيد مى‏‌كند، هرگز از خود نمى‏‌پرسد كه او به چه صورتى و تا چه حدى، به عنوان نماينده طبقه مردان و يك مقام علمى، در بازتوليد و دوام سلطه مردانه سهيم است. از اين بابت، او مانند گودليه (1978)، نماينده «سنت روشنفكرانه مردانه غربى است كه تمايلى به نظریه‏‌پردازی در باره حقوق و امتيازهای مرتبط به موقعیت مسلّط ندارد؛ زيرا اين كار وضعيت موجود را به مخاطره خواهد انداخت» (هورتادو، 1996). از آنجا که منافع دو طرف متفاوت است، معرفت و شناخت بر اساس جايگاه و موقعيت گوينده در حوزه روابط زن و مرد هرگز يكسان نخواهد بود» (ماتيو، 1985 ب/1991، 140). معرفت و شناخت از اين رو مبين روابط سلطه است كه در جامعه جريان دارد. اين معرفت و شناخت تبديل به وسيله‌‏اى در خدمت سلطه مى‌‏شود. سخن راندن و یافتن واژه‌‏های مناسب برای صحبت كردن در مورد سلطه براى كسانى كه تحت سلطه هستند يكى از شکل‌‏ها و راه‏‌هاى مقاومت و مبارزه بر عليه سلطه است (اَپفِل‏بام، 1979/1999). تصادفى نيست که احياى کلامِ زنان يكى از اولين مطالبات در بطن علوم اجتماعى بوده است؛ اين مطالبه يكى از بُردارهاى احيا و به كارگيرى روش‏‌هاى كيفى بوده است. (از طریق مصاحبه‏‌ها، داستان هاى زندگى و غيره) ورود افراد تحت سلطه به حوزه علوم اجتماعى، به افسانه پردازى علم و دانشى حمله مى‏‌كند كه فاعل تجریدی را غيرتاريخى و نماينده كل بشريت محسوب مى‏‌کند، بنابراين، هويت كلّ را مى‏‌پذيرد و از اينرو تنها روابط متقارن را تجزيه و تحليل مى‏‌كند. مطالب بالا تا حدى دليل عدم تمايل مستمر جامعه علمى در پذيرفتن موقعيت معرفت‏‌شناختى مكانيسم سلطه را توضيح مى‌‏دهد. موقعيتى كه در حوزه علوم اجتماعى هم به آن مكانيسم‏‌ها باز مى‏‌گردد
  این کتاب را سفارش دهید

  برگرفته از نشریه آرمان شهر

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire