ونوس سیاه" یا "ونوس هاتن تات"، زن سیاهپوستی را با جثه ای حجیم و باسنی بسیار بزرگ در قفسی نشان می دهد که توسط مرد سفید پوست ویا در واقع صاحب او همچون عنتری، به رقص واداشته می شود. در پایان هر نمایش، مرد رام کننده از تماشاچیان می خواهد که باسن او را لمس کنند. این زن به سختی یک چنین تحقیری را می پذیرد اما ناچار است تحمل کند و به کمک الکل به کار خود ادامه میدهد. در پی اعتراضاتی که در مجلس انگلستان به این تجاوز به حقوق انسانی یک شخص می شود و عرصه را بر کارفرمای سفید پوست او تنگ می کند، او "ونوس سیاه" خود را، زیر نفوذ یک دوره گرد شارلاتان دیگری چون خود او، به فرانسه می آورد و این موجود، که قربانی یک حقه باز معرکه گیر دیگر شده، اسباب تفریح اشراف در شب نشینی های انچنانی آنها می شود.
از ورای صحنه هائی بسیار کوبنده، چه در آکادمی علوم فرانسه که دانشمندانش می خواهند از نزدیک برخی خصوصیات عجیب جسمی این زن را مطالعه کنند و در عین حال اولین تئوریهای علمی نژادپرستانه را پایه ریزی می کنند و چه در شب نشینی ها، عبدالطیف کشیش، مسئله متفاوت بودن، سوءاستفاده از انسانها، بی دفاعی شماری از آنها را به شکلی بسیار ماهرانه و بدون صحنه های اضافی که در فیلم قبلی اش "دانه و ماهی سفید" یا "راز دانه" بسیار دیده می شد، نشان میدهد.
عبدالطیف کشیش علیرغم این که مرثیه سرائی نمی کند، فیلمی می سازد که همچون یک پتک به صورت تماشاگر می خورد. ضربه ای که تا مدتها اثرش احساس می شود. ضربه از این جهت که "ونوس سیاه" که حاضر نیست، پس از معاینه های علمی، اندازه گیریهای اعضای بدن، فک و سر، آلت جنسی خود را به بهای بسیار گزاف به پژوهشگران و دانشمندان آن زمان نشان دهد و پس از آن از حمایت جامعه علمی و در صدر آن "ژرژ کوویه"، "آناتومی شناس" بنام اوائل قرن نوزدهم، برخوردار شود، تحت تأثیر شارلاتان بی اخلاقی که اسیرش شده، به بهائی بسیار کمتر ارزش هایش را از دست می دهد. و بر خلاف کسانی که با هر قیام بیشتر به آزادی نزدیک می شوند، او با هر قیام بیشتر سقوط میکند و به خواست های بیش از بیش خوار کننده "صاحبش" تن در می دهد، کم کم سر از روسپی خانه های بی ارزش در می آورد و سپس در کنار خیابان تن بیمار خود را عرضه می کند و بر اثر سینه پهلو و بیماری مقاربتی در فقر می میرد. اما جنازه اش هم منبع در آمدی برای عامل بدبختی او می گردد که آن را، به آکادمی علوم، برای تشریح می فروشد. دردناک تر از آن این است که زنی که در آغاز به شدت از بخشی از جسم خود و یا تنها بخشی که تا حدودی اختیارش را داشت، دفاع می کرد، حتا پس از مرگش هم سالها مورد تجاوز، یعنی تجاوز نگاههائی قرار گرفت که علیرغم خواست او به این عضو انداخته می شد. بدین معنا که دکتر "کوویه" پس از تشریح جسد، مغز و آلت جنسی نامتعارف او را در شیشه ای پر از الکل قرار داد که تا سال 1976 در موزه انسان شناسی پاریس قابل دیدن بود و سپس به انبار فرستاده شد. قالبی گچی از بدن وی هم که در همان سالها در آکادمی علوم طبیعی گرفته شده بود نیز تا سال 1976 در همان موزه قابل دیدن بود.
در پایان دوران آپارتاید، در سال 1994 ، روسای قبیله "خوی زان" از"نلسون ماندلا" خواستند بازمانده های بدن "ونوس هاتن تات" (هاتن تات به معنای موجودی میان انسان و شمپانزه و یا حلقه گمشده داروین) را از فرانسه بگیرد و به آفریقای جنوبی باز گرداند. در سال 2002 قانون بازگشت "ونوس هاتن تات" در سنای فرانسه به تصویب رسید و در روز 9 اوت 2002 ، به مناسبت روز زن در آفریقای جنوبی، بازمانده های "ونوس سیاه" در منطقه زادگاهش "کیپ تاون" با حضور "تابوم بکی"، رئیس جمهور و شماری شخصیت خارجی به خاک سپرده شد.
عبدالطیف کشیش در مورد چگونگی آشنائی با زندگی "سارتیه بارتمن"می گوید که بحث های در گرفته میان فرانسه و آفریقای جنوبی توجه او را به این موجود جلب کرد و پس از تحقیق درباره ی زندگی او منقلب شد. او درجائی می افزاید : " با بالا رفتن سن، من مسئولیت بیشتری نسبت به دیگران احساس می کنم. و چون این دیگران هستند که باید حاصل کارم را ببینند، این کار می بایست در ارتباط با اجتماع و برایش سودمند باشد. از سوی دیگر می خواهم دیگران را در نگرانی های خود سهیم کنم چرا که من در دهه حاضر میزان نگرانی ام نسبت به گذشته افزایش یافته و این نگرانی را در دیگران هم احساس می کنند. من به زعم خود تلاش می کنم این اضطراب را مهار کنم، آن را برای خودم و دیگران تجزیه و تحلیل کنم. اما در پایان باز می بینم که کاری جز مطرح کردن پرسش انجام نداده ام"...
Extrait #3 VENUS NOIRE
Extrait #2 VENUS NOIRE
Extrait #1 VENUS NOIRE
VENUS NOIRE - TRAILER vost - Abdellatif Kechiche
"Vénus noire" de Abdellatif Kechiche
"Black Venus" von Abdellatif Kechiche
از رزا