شما را بیاجازه آقا
زیزی فوفولو خطاب میکنم
و میگویم آخر زیزی
شده تا حالا پروانه ای
کمبودِ کرم ماندن داشته باشد؟
تا حالا دیدهای فوفولو
پروانهای برای باز-کرم-شدن حسرت بکشد؟
آنِ من فوفولو
به محضِ زاده شدن پروانه شد
از پیله درآمد و بالهای گوشتیاش را
به پهنای پرخونِ زیستن گشود
و پرواز کرد و نشست
میانِ گُل رانهایم
با پاهای ظریف و بندبازش
و لبهای برجستهاش و چوچولهی
که شاخکهای جاذبه از آن می رویند
شاخکهای عشق و میل فوفولو
که کِرم شبتاب تو را
از خواب بلند میکند
و سرش را بیرون
از پیلهاش
به تمنای پروانه شدن
ولی ای دلِ غافل کرمِ تو
آنی ندارد و پروانه
نتواند شد و این
انتهای ناکامی است.
حالا بگو، یعنی بنال:
ناکامی سهمِ من است یا سهم تو؟
و این تویی یا من، زی زی
که آنی دارد؟
وقتی تنها پروانهها زاییدن میتوانند
وقتی تنها پروانهها
گشودنِ راستینِ امتدادهای هستی را توانایند.
پس حالا بگو فوفولو
حسرتِ پرواز
مال توست یا مالِ من؟
حسرت نتوانستن؟ آنی نداشتن؟ کمبودِ بالیدن؟
و این محکومیت ابدی به پیله ساختن
که اسطورهها و سمبلهایش را
روی میزِ کارت چیدهای
حالا بگو مال من است یا مال تو این ناتوانی
در بال گشودن
که از کاناپهی سُرخت پنهان کردهای؟
بگو زی زی، حسرت مال کیست؟
من یا تو ای دلِ غافل
که نهایتِ قد کشیدنت
محصور به پیلهی توست؟
و محدود به وهمت، فوفولو
از توسعهی ابدیِ آنی
که نداری
حالا پس بگو حسرت مال کیست؟
.مال من یا مال تو فلانی؟
بنال دیگر روانی
زی زی فوفولو؟
/
با الهام از مجسمهی پروانه نشان در موزهی هنر مونترال که در سال ۲۰۱۲ بازدید کردم.
نیلوفر شیدمهر – ریجاینا
بازنوشت: ۴ مارس ۲۰۱۶
زیزی فوفولو خطاب میکنم
و میگویم آخر زیزی
شده تا حالا پروانه ای
کمبودِ کرم ماندن داشته باشد؟
تا حالا دیدهای فوفولو
پروانهای برای باز-کرم-شدن حسرت بکشد؟
آنِ من فوفولو
به محضِ زاده شدن پروانه شد
از پیله درآمد و بالهای گوشتیاش را
به پهنای پرخونِ زیستن گشود
و پرواز کرد و نشست
میانِ گُل رانهایم
با پاهای ظریف و بندبازش
و لبهای برجستهاش و چوچولهی
که شاخکهای جاذبه از آن می رویند
شاخکهای عشق و میل فوفولو
که کِرم شبتاب تو را
از خواب بلند میکند
و سرش را بیرون
از پیلهاش
به تمنای پروانه شدن
ولی ای دلِ غافل کرمِ تو
آنی ندارد و پروانه
نتواند شد و این
انتهای ناکامی است.
حالا بگو، یعنی بنال:
ناکامی سهمِ من است یا سهم تو؟
و این تویی یا من، زی زی
که آنی دارد؟
وقتی تنها پروانهها زاییدن میتوانند
وقتی تنها پروانهها
گشودنِ راستینِ امتدادهای هستی را توانایند.
پس حالا بگو فوفولو
حسرتِ پرواز
مال توست یا مالِ من؟
حسرت نتوانستن؟ آنی نداشتن؟ کمبودِ بالیدن؟
و این محکومیت ابدی به پیله ساختن
که اسطورهها و سمبلهایش را
روی میزِ کارت چیدهای
حالا بگو مال من است یا مال تو این ناتوانی
در بال گشودن
که از کاناپهی سُرخت پنهان کردهای؟
بگو زی زی، حسرت مال کیست؟
من یا تو ای دلِ غافل
که نهایتِ قد کشیدنت
محصور به پیلهی توست؟
و محدود به وهمت، فوفولو
از توسعهی ابدیِ آنی
که نداری
حالا پس بگو حسرت مال کیست؟
.مال من یا مال تو فلانی؟
بنال دیگر روانی
زی زی فوفولو؟
با الهام از مجسمهی پروانه نشان در موزهی هنر مونترال که در سال ۲۰۱۲ بازدید کردم.
نیلوفر شیدمهر – ریجاینا
بازنوشت: ۴ مارس ۲۰۱۶
برکرفته از سایت اخبار روز
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire