باکره های سرخ آنارشيسم، نصرت شاد
لويزه ميشل ، زنی مبارز
Louise Michel 1830 – 1905
لويزه ميشل، آنارشيست فرانسوی مينويسد در زمان کمون پاريس ، زنان مسلحي، مثل او که به ظاهر و زيبايی خود اهميتی نميدادند ، از طرف مردهای لمپن مسلح ، تحقيرآميز ، باکرههای سرخ ناميده ميشدند .امروزه اشاره ميشود که نام لويزه ميشل هميشه يادآور فعاليت و مبارزه اجتماعی او در کمون پاريس بوده است.
وی ميان سالهای 1905-1830 ميلادی در فرانسه زندگی نمود . او مينويسد که در زمان تبعيد روی يک جزيره مستعمره فرانسوی ،آنارشيست شد و پيش از آن يک مبارز معمولی چپ بود . وی دليل انقلابی شدن خود را در سالهای کودکی اش ميديد ؛ از جمله نزديکی به طبيعت ، آشنايی با فقر روستائيان و انديشه های ولتيری پدرخوانده اش . چون مادرش خدمتکار يک قصر بود ، او بدون پدر نزد يک زوج سالمند مسئول آن قصر بزرگ شد .
امروزه گفته ميشود که در سال 1905 ، در زمان بخاک سپاری او ، صدهزار نفر از جمله طيف مختلفی از نيروهای چپ شرکت کردند .
از جمله شعارهای آنارشيستی او در حين مبارزه ، زنده باد جمهوری جهانی ، و زنده باد کمونها ، بودند . او ايمان قوی به کمونها بعنوان نطفه انقلاب اجتماعی و کوششهای انقلابی بين المللی خلقها داشت . لويزه ميشل غير از تساوی حقوق زن و مرد خواهان مزد يکسان ، جدايی کليسا از دولت ، و آموزش مجانی دولتی برای کودکان تمام اقشار جامعه بود .
وی ميگفت فقط نظام آنارشيست ميتواند انسان ناآگاه را آزاد کند و گله برده ها را به يک جامعه انسانی تبديل نمايد . برای او آنارشيسم واقعيت دادن به يک اتوپی است که در آن تمام انسانها بدون گرسنگی و بدون فشار در آزادی زندگی کنند .
او مينويسد که در جامعه آنارشيست انسان به کتاب قانون و به پليس و به دولت نياز ندارد . وی ميگفت ؛ من احساس ميکنم انقلابی که به شکل يک دولت ختم شود فريبی ظاهری است . او در مبارزات روزانه عملي، با مارکسيستها نيز همکاری ميکرد چون در نظر او تمام جريانات چپ برای يک هدف مشترک می جنگند . وی سالها با نام مستعار مذکر لويز ميشل مقاله مينوشت چون زنان را آنزمان جدی نمی گرفتند .
عشق به کودکان اقشار نيازمند باعث شد که او يک دوره يکساله آموزش معلمی ببيند ولی در پايان آموزش در سال 1851 بايد قسم وفاداری به جان و حکومت ناپلئون می خورد ، لويزه ميشل بعنوان يک جمهوريخواه از اين اجبار تشريفاتی خودداری کرد و اجازه نيافت در مدارس رسمی دولتی مشغول کار شود بلکه بايد به مدارس خصوصی ميرفت .
او سرانجام در سال 1870 دريک کودتای هواداران بلانکو عليه دولت شرکت کرد . نيروهای امنيتی مادر او را بصورت گروگان دستگبر کردند تا او خود را به پليس معرفی کند . بعد از دستگيری لويزه او را در سال 1871 برای هميشه به يک جزيره مستعمره فرانسه تبعيد کردند .
در سال 1880 بعد از آزادي، او ابتدا به انگليس رفت و بعد دوباره به فرانسه بازگشت . در سال 1886 چون او در يک راه پيمايی تظاهرکنندگان به نانوايی ها برای تهيه نان شرکت کرده بود ، دستگير و به 6 سال زندان محکوم شد .
چون در سال 1888 به وی سوء قصد جانی شد او بين سالهای 1895-1890 به لندن فرار نمود . لويزه ميشل در سال 1895 به همراه کروپتکين و تولستوی به طرح يک برنامه موزشی آنارشيستی و ليبرالی اقدام نمود .
وی مينويسد که در سالهای کودکی برای نخستين بار صدای کاتوليک بودن عمه و ولتيربودن پدربزرگ را شنيد . او در نوجوانی به سرودن شعر پرداخت . موضوع اشعارش ، عشق به انسان ، طبيعت و مبارزه اجتماعی بود . بعدها محتوای اشعارش ، انتقاد از رژيم ناپلئون سوم ، مسائل کمون و اتوپی آنارشيسم بودند . وی از دوران کودکی به علت شرايط زندگی اش با فقر دهقانان و حيوانات طبيعی آشنا شد .
ميشل بعدها نوشت که گرچه دهقانان کشت و کار ميکنند ولی آنها غالبا از گرسنگی رنج ميبرند . وی سالها مکاتبات نامه ای با ويکتور هوگو ، نويسنده رمان مشهور بينوايان ، داشت .
ميشل پيرامون حقوق زنان ، مخالف مواضع ارتجاعی پرودن بود . وی در درجه اول يک آنارشيست است تا فمنيست چون مبارزاتش ابتدا برای نجات انسان است و بعد برابری حقوق زنان . او در ميان جنبش چپ آنزمان زنی مورد احترام بود گرچه فرهنگ مردسالار غالب بود .
وی مينويسد گرچه مردها و زنان دارای استعدادهای مختلف هستند ولی اين نبايد دليل تبعيض و هيرارشی مردان بر زنان گردد . وی بطور يکسان نيرويش را برای انقلاب اجتماعی و حقوق زنان صرف نمود . از جمله وظايف او تبليغ ايدههای سوسياليستی ميان زنان کارگر و سازماندهی آنان بود . زنان گروه او نه تنها در مبارزات ضد جنگ بلکه برای تشکيل کمونها و برقراری يک نظم اجتماعی عادلانه فعاليت ميکردند . شهامت ، جديت و قاطعيت از جمله صفات او، مورد اعتماد و توجه مردها قرار گرفت .
لويزه ميشل در زمان اقامت در پاريس به هواداران بلانکو پيوست . او در فعاليتهای به رهبری کروپتکين نيز بارها شرکت نمود . بعنوان آنارشيست غير از همکاری با کروپتکين ، در کنگره بين الملل آنارشيستها نيز شرکت نمود . وی همچون باکونين و کروپتکين بيشتر برنامه گرا است تا نظريه پرداز . حل مسائل روز برای او مهمتر بود تا بحث نظری اتوپيستی . وی غير از شرکت در جنبش مقاومت ضد ناپلئون سوم با جمهوريخواهان نيز همکاری مينمود و حتی با سوسيال دمکراتهای قديم فرانسه برای برقراری سخنرانی ها کوشش ميکرد.
لويزه ميشل ، زنی مبارز
Louise Michel 1830 – 1905
لويزه ميشل، آنارشيست فرانسوی مينويسد در زمان کمون پاريس ، زنان مسلحي، مثل او که به ظاهر و زيبايی خود اهميتی نميدادند ، از طرف مردهای لمپن مسلح ، تحقيرآميز ، باکرههای سرخ ناميده ميشدند .امروزه اشاره ميشود که نام لويزه ميشل هميشه يادآور فعاليت و مبارزه اجتماعی او در کمون پاريس بوده است.
وی ميان سالهای 1905-1830 ميلادی در فرانسه زندگی نمود . او مينويسد که در زمان تبعيد روی يک جزيره مستعمره فرانسوی ،آنارشيست شد و پيش از آن يک مبارز معمولی چپ بود . وی دليل انقلابی شدن خود را در سالهای کودکی اش ميديد ؛ از جمله نزديکی به طبيعت ، آشنايی با فقر روستائيان و انديشه های ولتيری پدرخوانده اش . چون مادرش خدمتکار يک قصر بود ، او بدون پدر نزد يک زوج سالمند مسئول آن قصر بزرگ شد .
امروزه گفته ميشود که در سال 1905 ، در زمان بخاک سپاری او ، صدهزار نفر از جمله طيف مختلفی از نيروهای چپ شرکت کردند .
از جمله شعارهای آنارشيستی او در حين مبارزه ، زنده باد جمهوری جهانی ، و زنده باد کمونها ، بودند . او ايمان قوی به کمونها بعنوان نطفه انقلاب اجتماعی و کوششهای انقلابی بين المللی خلقها داشت . لويزه ميشل غير از تساوی حقوق زن و مرد خواهان مزد يکسان ، جدايی کليسا از دولت ، و آموزش مجانی دولتی برای کودکان تمام اقشار جامعه بود .
وی ميگفت فقط نظام آنارشيست ميتواند انسان ناآگاه را آزاد کند و گله برده ها را به يک جامعه انسانی تبديل نمايد . برای او آنارشيسم واقعيت دادن به يک اتوپی است که در آن تمام انسانها بدون گرسنگی و بدون فشار در آزادی زندگی کنند .
او مينويسد که در جامعه آنارشيست انسان به کتاب قانون و به پليس و به دولت نياز ندارد . وی ميگفت ؛ من احساس ميکنم انقلابی که به شکل يک دولت ختم شود فريبی ظاهری است . او در مبارزات روزانه عملي، با مارکسيستها نيز همکاری ميکرد چون در نظر او تمام جريانات چپ برای يک هدف مشترک می جنگند . وی سالها با نام مستعار مذکر لويز ميشل مقاله مينوشت چون زنان را آنزمان جدی نمی گرفتند .
عشق به کودکان اقشار نيازمند باعث شد که او يک دوره يکساله آموزش معلمی ببيند ولی در پايان آموزش در سال 1851 بايد قسم وفاداری به جان و حکومت ناپلئون می خورد ، لويزه ميشل بعنوان يک جمهوريخواه از اين اجبار تشريفاتی خودداری کرد و اجازه نيافت در مدارس رسمی دولتی مشغول کار شود بلکه بايد به مدارس خصوصی ميرفت .
او سرانجام در سال 1870 دريک کودتای هواداران بلانکو عليه دولت شرکت کرد . نيروهای امنيتی مادر او را بصورت گروگان دستگبر کردند تا او خود را به پليس معرفی کند . بعد از دستگيری لويزه او را در سال 1871 برای هميشه به يک جزيره مستعمره فرانسه تبعيد کردند .
در سال 1880 بعد از آزادي، او ابتدا به انگليس رفت و بعد دوباره به فرانسه بازگشت . در سال 1886 چون او در يک راه پيمايی تظاهرکنندگان به نانوايی ها برای تهيه نان شرکت کرده بود ، دستگير و به 6 سال زندان محکوم شد .
چون در سال 1888 به وی سوء قصد جانی شد او بين سالهای 1895-1890 به لندن فرار نمود . لويزه ميشل در سال 1895 به همراه کروپتکين و تولستوی به طرح يک برنامه موزشی آنارشيستی و ليبرالی اقدام نمود .
وی مينويسد که در سالهای کودکی برای نخستين بار صدای کاتوليک بودن عمه و ولتيربودن پدربزرگ را شنيد . او در نوجوانی به سرودن شعر پرداخت . موضوع اشعارش ، عشق به انسان ، طبيعت و مبارزه اجتماعی بود . بعدها محتوای اشعارش ، انتقاد از رژيم ناپلئون سوم ، مسائل کمون و اتوپی آنارشيسم بودند . وی از دوران کودکی به علت شرايط زندگی اش با فقر دهقانان و حيوانات طبيعی آشنا شد .
ميشل بعدها نوشت که گرچه دهقانان کشت و کار ميکنند ولی آنها غالبا از گرسنگی رنج ميبرند . وی سالها مکاتبات نامه ای با ويکتور هوگو ، نويسنده رمان مشهور بينوايان ، داشت .
ميشل پيرامون حقوق زنان ، مخالف مواضع ارتجاعی پرودن بود . وی در درجه اول يک آنارشيست است تا فمنيست چون مبارزاتش ابتدا برای نجات انسان است و بعد برابری حقوق زنان . او در ميان جنبش چپ آنزمان زنی مورد احترام بود گرچه فرهنگ مردسالار غالب بود .
وی مينويسد گرچه مردها و زنان دارای استعدادهای مختلف هستند ولی اين نبايد دليل تبعيض و هيرارشی مردان بر زنان گردد . وی بطور يکسان نيرويش را برای انقلاب اجتماعی و حقوق زنان صرف نمود . از جمله وظايف او تبليغ ايدههای سوسياليستی ميان زنان کارگر و سازماندهی آنان بود . زنان گروه او نه تنها در مبارزات ضد جنگ بلکه برای تشکيل کمونها و برقراری يک نظم اجتماعی عادلانه فعاليت ميکردند . شهامت ، جديت و قاطعيت از جمله صفات او، مورد اعتماد و توجه مردها قرار گرفت .
لويزه ميشل در زمان اقامت در پاريس به هواداران بلانکو پيوست . او در فعاليتهای به رهبری کروپتکين نيز بارها شرکت نمود . بعنوان آنارشيست غير از همکاری با کروپتکين ، در کنگره بين الملل آنارشيستها نيز شرکت نمود . وی همچون باکونين و کروپتکين بيشتر برنامه گرا است تا نظريه پرداز . حل مسائل روز برای او مهمتر بود تا بحث نظری اتوپيستی . وی غير از شرکت در جنبش مقاومت ضد ناپلئون سوم با جمهوريخواهان نيز همکاری مينمود و حتی با سوسيال دمکراتهای قديم فرانسه برای برقراری سخنرانی ها کوشش ميکرد.
برگرفته از سایت عصرنو
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire