jeudi 7 mars 2013

صدای زنان افغان در آثار مشعل حریر

مشعل حریر خود را چنین معرفی می کند: زندگینامه‌ی هر موجود با پا نهادن به عرصه هستی آغاز می‌گردد که بر این مبنی من در ماه حوت سال 1345 خورشیدی در شهر یادها و خاطره‌ها، یعنی کابل زیبا، در یک خانواده‌ی منور چشم به جهان گشوده‌ام.
Mashaal1
شهرزادنیوز:با مشعل حریر در سمینار زنان آشنا شدم؛ وقتی بخشی از داستان‌هایش را برای میهمانان می‌خواند، به نظرم شخصیت هنری جذابی آمد. زنی افغان استعداد خود را کشف می‌کند و می‌نویسد، از وضعیت زنان کشورش می نویسد، چهره ی فرهنگ مردسالار را در زندگی زنان نشان می دهد.
وقتی از او درخواست مصاحبه کردم، با برخوردی صمیمانه دعوتم را پذیرفت و من تصمیم گرفتم به پاسخ های او به همان زبان فارسی رایج در افغانستان و لهجه‌ی مربوطه، وفادار بمانم تا خواننده بتواند با نویسنده همانگونه که هست، ارتباط بگیرد.
مشعل حریر خود را چنین معرفی می کند: زندگینامه‌ی هر موجود با پا نهادن به عرصه هستی آغاز می‌گردد که بر این مبنی من در ماه حوت سال 1345 خورشیدی در شهر یادها و خاطره‌ها، یعنی کابل زیبا، در یک خانواده‌ی منور چشم به جهان گشوده‌ام. در همان شهر به کانون علم و معرفت پا نهاده‌ام و در همان شهر با پوشیدن حلقه‌ی ازدواج از شهر افسانوی دوشیزگان رخت سفر بربسته و به دنیای دگری وارد شده‌ام. دنیایی که مادر شدن مرحله کمال آن است و من نیز رفته رفته با دریافت پنج گوهر گرانبها به این مرحله رسیده‌ام که از فروغ وجود همان پنج گوهر ناب و نایاب اکنون خانه و کاشانه‌ام مملو از سرور و شکور است. فی الحال با همسر و فرزندانم در هلند بسر می‌برم و مدت 6 سال است که به نویسندگی رو آورده‌ام.
Mashaal2
ـ در سمینار زنان آلمان که در ژانویه 2013 در هانوفر برگزار شد، شما میهمان هنرمند برنامه بودید، در معرفی شما گفته شد که حریر تخلص شماست، نام هنری یا تخلص؟
ـ حریر تخلص هنری من است.
- با توجه به اینکه از 6 سال قبل شروع به نوشتن کرده‌اید، آیا ناگهان حس کردید باید بنویسید یا نوشتن دغدغه‌ی همیشگی شما بود؟ چرا قبلن نمی‌نوشتید؟
ـ از حسن نظر شما سپاسگزارم. ناگهان که نه، چون نگاشتن یک رویای همیشگی و یک آرزوی بزرگ زندگی‌ام بوده است و اما اینکه چرا قبلاً نمی‌نوشتم، باید ابراز دارم که از دید من وقت و حالات در عملکرد اغلب نقش تعیین‌کننده دارد که در این صورت هر انسان خواه نخواه با وقت همراه است و با من نیز شاید وقت و حالات، حالا همراه و همنوا شد تا بتوانم به این آرزو و رویا برسم.
ـ شما بخش‌هایی از دو رمان خود را برای شرکت کنندگان در سمینار خواندید که سوژه‌هایش، زنان در نقد جامعه‌ی مردسالار افغانستان بودند، آیا در آثار دیگرتان نیز از سوژه‌ی زن استفاده کرده‌اید؟
ـ به جز کتاب (قدمی در کوچه‌های آشنا) که یک کتاب خاطرات‌گونه است و کتاب (یک درد و یک دعا) که سرگذشت یک پسر خردسال است، بقیه در مورد وضع رقت بار زن در جامعه مرد سالار می‌باشد. و اما کتاب یک درد و یک دعا نیز به نحوی درد و محرومیت یک زن و یک مادر را به نما و بیان می‌کشد.
Mashaal3
ـ بازتاب آثار شما در مخاطبین افغان داخل و خارج از کشور چه بوده است؟
ـ از دید من، برای این پرسش ممکن است خوانندگان و اهل ادب و مطالعه پاسخ خوبتر و بهتر ارائه دارند.
ـ آیا این کتاب ها مورد توجه منتقدین قرار گرفته است؟
ـ همه که خیر، ولی خانم نادیه فضل شاعر فرهمند و پرکار افغان که خود زن فعال قلم به دست است، بر کتاب (در شگفتی یک گمنام) نقد زیبایی به نگارش درآورده است و همچنان بیست صفحه کتاب «سپیده ها اینجا آرام اند» توسط یک نهاد فرهنگی هلندی ترجمه شده است که سال پار برنامه‌هایی بدین مناسبت در آمستردام، بروکسل و لندن برگزار گردیده بود و البته دو شاعر و یک نویسنده دگر افغان نیز شرکت داشتند که معرفی آثار ارزشمند آنان نیز شامل این برنامه بود.
ـ خود را با فرهنگ و زبان کشور میزبان «هلند» چگونه حس می‌کنید؟
ـ هر کشور و هر جامعه دارای فرهنگ و آداب ویژه‌ی خودش است که مشتمل از نکات پذیرفتنی و ناپذیرفتنی بوده و خود را هماهنگ ساختن به آن کار آسان نیست، بخصوص برای افراد پا به سن که یک عمر با طرز دید دگر و طرز زندگی دگری زیسته‌اند. ولی در اینجا هم گذر زمان نقش بسزایی را ایفا می‌کند. رویهم‌رفته من از زندگی در هلند راضی هستم، ولی در هرحال غربت درد بی‌درمانی است، چون اگر همه امکانات آسایش، رهایش و آرامش برای آدم فراهم باشد، باز هم کمبود معنوی پا برجاست و این کمبود خواسته و ناخواسته پیوسته مولد یک درد گنگ و ناپیداست.
ـ به افغانستان سفر می کنید؟ و آیا برنامه هایی (داستان خوانی) در آنجا برای مخاطبان داخل کشور داشته‌اید؟
ـ بلی به افغانستان سفرهایی داشته‌ام و اما با دریغ که به قول شما برنامه داستان‌خوانی نداشته‌ام و البته به دو دلیل بوده است، یکی وضع ناگوار سیاسی و اجتماعی افغانستان و دوم همانا مشکل همیشگی که زنان مشرق زمین با آن سر دچاراند... باز هم با دریغ که کار زنان در هر عرصه که باشد نادیده گرفته می‌شود و نادیده گرفته شده است و حتا ادبا و فرهنگیان برون مرزی افغان هم توجه خاصی به زنان فعال هنرمند ندارند، چه او نویسنده باشد، چه شاعر، چه نقاش و چه هم خزاف و پیکر تراش!
ـ چه برنامه‌هایی برای آینده‌ی هنری‌تان دارید؟ آیا کتاب دیگری در دست چاپ دارید؟
ـ نوشتن اکنون برای من مبدل به یک عبادت گشته است، عبادتی که از دل و جان برای ادای آن زانو می‌زنم و وقتی چنین باشد که هست، پس روشن است که برنامه‌هایی دارم و هم اکنون مصروف نگارش رمان تازه‌ای هستم که عنقریب به دوستداران اهل کتب و مطالعه پیشکش خواهم نمود.
ـ با توجه به اینکه اولین بار بود در این سمینار شرکت می‌کردید، چه حسی داشتید؟ فضای ارتباطی شما با زنان ایرانی چگونه بود؟
از این سیمینار بسیار حظ بردم و احساس نهایت خوش‌آیندی داشتم، چون بر فضای سیمینار رنگ محبت و صمیمیت پخش بود و محبت و صمیمیت خود رکن اساسی بهم پیوستن است! و از همسبتگی و هماهنگی زنان ایرانی که با آنها زبان مشترک، فرهنگ مشترک، دردهای مشترک و شاید هم آرزوهای مشترک دارم، خرسند و روشن شدم.

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire