dimanche 22 octobre 2017

هیچ چیزی نمیتواند بدتر از این شب وجود داشته باشد



برگردان از سوئدی: آزاد کریمی


ماگدا گاد، یک خبرنگار جنگی سوئدی است. او مشاهدات خود را از جنگ در رقه و مبارزات کردها علیه داعش در صفحه فیسبوک  خود و روزنامه های مشهور سوئدی همچون اکسپرسن، روزنامه عصر سوئد، روزنامه صبح سوئد و… مینویسد. نوشته زیر بخشی   از مشاهدات او از وضعیت کردهای ایزدی است که در تاریخ ۲۰۱۷/۰۹/۰۷ در صفحه فیسبوک خود به اشتراک گذاشته است.


بریتان سرباز،  در گوشه ای از یک پایگاه نظامی در غرب رقه با یونیفورم نظامی سبز رنگ و جورابهای صورتی رنگ میکی موسی نشسته است.

 درست پشت سرش، کلاشینکفی بر روی یک پشتی قرار دارد. در زیر آستین دست راستش، برای لحظه ای یک "تاتو"  به شکل نامبهمی جلب توجه میکند. فقط دو حرف آن قابل دیدن است؛ شاید "ل" و "آ".

با گردنی کشیده و چانه ای بلند.

حتی نمیتوانم گمان کنم که او قتل عامی را با چشمان خود دیده است.

یک دسته موی قهوه ای، افسار گسیخته از زیر پارچه شطرنجی سیاه و سفیدی که به سرش بسته است بیرون زده است.

با لبخندی که تقریبا او همیشه بر لبانش دارد، یک دندان طلایی برق میزند.

روحش نیز برق میزند، هنگامی که زیر چشمی انسان را دید میزند و سپس چروکهای ناشی از زندگی، در گوشه چشمهایش ظاهر میشوند.

این اولین باری است که من نشان YJS را بر روی آرم نظامی او میبینم، مخففی برای نیروهای دفاع زنان ایزدی و من اینچنین متوجه میشوم که او اهل سنجار (شنگال) است، شهری در شمال غربی عراق که داعش مردمش را قتل عام کرد و زنانش را به بردگی جنسی گرفت.

از او میپرسم که آیا او زمان قتل عام آنجا بوده است؟

و او داستانش را این چنین تعریف میکند:

"هیچ چیزی نمیتواند بدتر از این شب وجود داشته باشد". او این را با صدایی رسا میگوید، تن صدایی که هرگز دچار تزلزل نمیشود.

این صدای واقعی یک جنگجو است. جنگجویی با جورابهای صورتی.

جنگجویی که تنها بیست و دو سال سن دارد و یک ایزدی است. اقلیتی که داعش آنان را ستایشگر شیطان میداند. برای آنکه آنان دین خودشان را دارند. دینی که بریتان به آن افتخار میکند.

محل زندگی ایزدیها جایگاهی استراتژیک بین مناطقی است که توسط عربها و کردها اداره میشود. در منطقه ای مرزی بین عراق و سوریه.

منطقه ای که همه میخواهند بر آن تسلط داشته باشند.

آنها در گذشته نیروی نظامی چندانی برای دفاع از خود نداشته اند و بارها و بارها در معرض ظلم، قتل عام و کوچ اجباری قرار گرفته اند.

به نظر داعش آنها تنها به درد سه چیز میخورند: زنانشان برای بردگی جنسی، بچه هایشان به عنوان کودکان سرباز و و بقیه برای گورستان.



در شنگال تنها خاکستری از چیزهایی که زمانی مدرسه جاده، خانه، بیمارستان، مساجد و یک کلیسا بوده است، باقی مانده است. در دشت، استخوانهای جمجمه و ران از شن بیرون زده است. وقتی که باد میوزد اسکلت تازه دیگری پدیدار میشود. در کنار جمجمه هایی با اندازه های مختلف، لباس پوسیده کودکی به چشم میخورد. به دلایلی من به یاد یک سویچ ماشین که در جیب ژاکتی باقی مانده بود، می افتم. سویچ زنگ زده ای که دیگر هیچ کس  از آن استفاده نخواهد کرد.

در کمپ پناهندگان، شاهدان عینی ایزدی برایم تعریف کردند که چگونه داعش، مردان را به گلوله بسته، کودکان را به  سربازخانه ها برده و زنان را حبس و مورد تجاوز قرار داده اند. یک دختر جوان را برای دوسال تمام در یک زیر زمین حبس کرده بودند. او میگوید که وحشتناکترین چیز جهان زمانی بود که داعش آمد و بچه ها را برای عرضه در بازار بردگان جنسی با خود بردند.

شبی که قتل عام  انجام شده بود، شب سوم آگوست ۲۰۱۴ بود. شبی که بریتان از آن به عنوان بدترین شبی که میتواند برای یک انسان روی دهد، یاد میکند.

داعش ایزدیهایی را که بی دفاع مانده بودند مورد هجوم قرار میدهد:

-پیشمرگه ها داخل شهر بودند، آنها قول داده بودند که از ما در مقابل داعش دفاع کنند و قرار بود پیشمرگه های بیشتری نیز بیایند، اما وقتی که داعش آمد، پیشمرگه ها ما را تنها گذاشتند.

منظور او از پیشمرگه، نیروی نظامی رسمی منطقه اقلیم کردستان یا همان KRG در شمال عراق است.

حکومت اقلیم در یک بیانیه رسمی اعلام کرده است که علت عقب نشینی پیشمرگه از شنگال، تصاحب سلاحهای پیشرفته  ارتش عراق توسط داعش هنگام اشغال موصل و شهرهای دیگر عراق بوده است. ارتش عراقی که مجهز به سلاحهای پیشرفته و سنگین از سوی آمریکا شده بود. آمریکا بعد از اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ ارتش سابق صدام حسین را منحل و تصمیم به ایجاد ارتش جدیدی در عراق گرفت. با تمام سرمایه گذاریهای آمریکا بر روی ارتش عراق، حتی بعد از یک دهه آنها فاقد سازماندهی لازم برای متوقف کردن داعش بودند.

بریتان یکی از کسانی است که هزینه آن را پرداخته است.

-داعش بعد از نیمه شب به ما حمله کرد. نزدیک ساعت دو شب. ما زنها اسلحه نداشیم اما مردها اسلحه داشتند و تا زمانی که مهماتشان تمام شد یعنی تا ساعت هشت صبح مقاومت کردند. در زمان درگیری عده ای فرصت فرار پیدا کردند، کسانی که ماشین داشتند راهی شدند و خیلیها ماشین نداشتند و مجبور بودند پیاده فرار کنند اما داعش آنها را متوقف کرد.

چه اتفاقی برای کسانی که متوقف شدند افتاد؟

-داعش به جز زنان جوان و پسرها تمان زنان مسن را به گلوله بست، مردان را کشتند، حتی کودکان را کشتند. آنها زنان جوان را به عنوان برده جنسی به رقه و موصل بردند و بخشی از آنها را در شنگال نگه داشتند. 


-تو چگونه زنده ماندی؟

-خانواده ما سه ماشین داشتند. برادرم که پنج بچه داشت یکی از ماشینها را برداشت و آنها را به کوهستان برد. سپس بازگشت و ما را با خود برد. اما در کوهستان غذایی وجود نداشت، هیچ آبی برای نوشیدن نبود. هوا نیز بسیار گرم بود. کودکان و پیرها از گرسنگی و تشنگی مردند. من میخواستم که برگردم و این را بیاورم.

بریتان  با یک مچ بند نازک سفید و قرمز که به مچ دست تاتو شده اش بسته است، ور میرود.

- برادرم در بازگشت به خانه من را همراهی کرد. وقتی که بازگشتیم همسایه هایمان را کشته بودند. وقتی که خواستیم برگردیم، ماشینمان خراب شد. برادرم از چند نفر کمک خواست. او به آنها گفت: "تو را خدا به ما کمک کنید، برای اینکه خواهرم همراه من است. اگر داعش من را بکشد برایم مهم نیست. اما آنها نباید خواهرم را دستگیر کنند". آنها به ما کمک کردند و ما آنها را با خود به کوهستان آوردیم. در را بازگشت همه جا پر از جسد بود. بعد از آن من نتوانستم برای پنج روز چیزی بخورم.

من به بریتان نگاه میکنم و از خود میپرسم چگونه او هنوز میتواند چنین صدای باثباتی داشته باشد و آنجاست که چشمان پر از اشکش، نظرم را جلب میکند. 

-ما چهارده روز در کوهستان ماندیم. بعد از آن عده ای گفتند که پ.ک.ک  به کمک ما خواهند آمد. وقتی که آنها آمدند در طی یک روز جنگ، کریدوری را از شنگال به روژآوا باز کردند و مردم را با ماشین به آنجا منتقل کردند، از کوه به سوی امنیت.


پ.ک.ک، حزب کارگران کردستان، حزب مارکسیستی است که بسیاری از کشورها آن را به عنوان تروریست میشناسند. کردها معمولا از نامبردن از آنها اجتناب میکنند، این یک مسئله سیاسی حساس است اما بریتان از آنها به عنوان نجات دهندگان خود یاد میکند.



روژاوا، منطقه کردنشین شمال شرقی سوریه است. بریتان برای اولین بار در روژاوا زنان مسلح را دیده بود.

-این برای من یک شک بود. وقتی که من در خانه خودمان میخواستم به اسلحه دست بزنم، پدر و مادرم من را منع میکردند و میگفتند: "نه، این خطرناک است". اما وقتی که من زنان مسلح را دیدم با خودم گفتم که من باید یک سرباز شوم اما والدینم گفتند: نه.

بعد از مدتی خانواده ما از سوریه به اقلیم کردستان در شمال عراق مهاجرت کرد و ما در شهر اربیل ساکن شدیم.

-در اربیل تبلیغات بسیاری برضد YPG وYPJ ، همان کردهایی که اینجا در سوریه میجنگند، وجود داشت. وقتی من به خانواده ام گفتم که میخواهم به آنها بپیوندم و سرباز شوم، آنها بازهم مخالفت کردند. اما من به آنها گفتم که من دلم برای شنگال تنگ شده است و وقتی که به زنان و کودکان ایزدی دربند فکر میکنم، حالم بسیار بد میشود. من میروم سرباز میشوم، چه موافق و چه مخالف باشید. 


نزدیک به ۱۰۰۰۰ ایزدی توسط داعش کشته و یا ربوده شده اند. تنها در هفته اول در شنگال ۵۰۰ ایزدی که ۴۰ نفرشان کودک بوده اند کشته شده اند. حدود چهل هزار در کوهها باقی مانده و ۱۳۰۰۰۰ نفر به شهرهای کردستان مانند دهوک و اربیل، فرار کرده اند. وجود تعداد زیاد آوارگان کمک رسانی را در این شهرها مشکل کرده است. این تعداد با وجود حمله به موصل همچنان در حال افزایش است.

بریتان، اکنون در رقه برضد داعش میجنگد. به عنوان یک سرباز در نیروهای دفاع زنان ایزدی YJS, که پ.ک.ک آنها را آموزش داده است.

او از سال ۲۰۱۶ به بعد یک سرباز است.

-من بینهایت خوشحالم برای آنکه دیگر میتوانم از خودم و خلقم دفاعم کنم. ما در طول تاریخ ۷۴ بار قتل عام شده ایم. بسیاری از زنانی که داعش با خود برده است هنوز در دستان آنها هستند، من باید بجنگم تا بتوانم آنها را آزاد کنم.

-آیا حاضری که در این جنگ بمیری؟

-بله! من آماده ام، مخصوصا من برای جنگ با داعش آماده ام، زیرا که آنها خلق من را قتل عام کردند. بله! من آماده ام که بمیرم.

ما بدون آنکه چیزی به همدیگر بگوییم، چای کردی مینوشیم و اما گاهی از لبه استکان  چشمانم به چشمان درخشانش می افتد. میتوانم ببینم که او غم را، ترس را، ضعف و ناتوانی را پشت سرگذاشته است. او به نظر میرسد که آزاد شده است و یا حداقل برای چنین هدفی مبارزه میکند.

بعد از لحظه ای از او میپرسم:

تاتویی که روی دستت داری، چیست؟

او دستش را جلو می آورد و آن را نشان من میدهد. او نام "لیلا" را با حروف بزرگ روی دستش خالکوبی کرده است.

-لیلا کیست؟
-او خواهر من است.

-چرا تو نام او را روی دستت تاتو کرده ای؟

-او مرده است!
منبع پایگاه خبری روز برگرقته از آرشیو رزا

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire