باکی از طوفان ندارم، ساحل از من دور نیست
تا نگویی گور توست این سهمگین دریای من
زیر دستم گو مبین ای مرد! کاندر وقت خویش
از فلک برتر شود این بینوا بالای مـــن
کهنه شد افسانه ات ای آدم! آخر گوش کن
داستانی تازه می خواند تو را حوای من
گر بخوانم قصه، گویی دعوی پیغمبری ست
زانچه در آیینه بیند دیده ی بینای من
اسفند ماه ١٢٦٢، در قصبه فراهان نوزاد دختری متولد شد، نواده پسری میرزاابوالقاسم قائم مقام فراهانی میشد، وزیر دانشمند عباس میرزا نایب السلطنه، معلم و مرشد میرزا تقی خان امیرکبیر! کسی که عباس میرزا اولین اصلاحات منظم اداری در تاریخ ایران را به دانش و درایت او انجام داده بود. این دختر را به پیروی از شأن و منزلت خاندانی عالم تاج نام نهادند و ژآله نامی ست که او بعدها برای امضای اشعار خود برگزید تا شاید از گزندها مصون بماند و یا شاید ازسر بیزاری از این معنا که خود یافته بود:
تاج عالم گر منم بی گفتگوی
خاک عالم بر سر عالم کنید
پدرش، میرزا فتح الله از نوادگان پسری قائم مقام فراهانی بود. در پنج سالگی خواندن و نوشتن را نزد یکی از فضلای فراهان معروف به جناب ، که معلم سرخانهٔ او بود ، فرا گرفت و به دلیل استعداد زیاد در طول چند سال صرف و نحو، معانی و بیان ، منطق، نقد شعر، مقدمات حکمت و نجوم را با شوق و علاقهٔ وافر تحصیل کرد. بعد از سن پانزده سالگی علی رغم بی علاقگی به اصرار پدرش به ازدواج یکی از خوانین بختیاری به نام علی مرادخان (مردان خان) درآمد. وی در زندگی زناشوئی همیشه با همسرش اختلاف داشت و بعد از ده سال همسرش فوت کرد و تا پایان عمر با تنها پسرش پژمان بختیاری زندگی کرد.
ژاله حافظه ای قوی داشت و تقریباً سراسر خمسهٔ نظامی، دیوان امیر خسرو دهلوی، کلیات سعدی و دیوان حافظ را از حفظ داشت. بیشتر قصاید وی به سبک خراسانی و به تقلید از ناصرخسرو و مسعود سعد سلمان می سرود. در جریان کشف حجاب در دورهٔ رضاشاه وی هم صدا با تبلیغات رسمی به دفاع از حقوق زنان در برابر مردان برخاست. نخستین بار در سال ۱۳۱۲ش تعدادی از رباعیات وی در مجلات ادبی آن زمان و سپس در مجلهٔ "یغما" چاپ و منتشر شد. ژاله در سال 1325 در تهران درگذشت. قصاید و چکامه ها و چامهٔ های وی بالغ بر نهصد و هفده بیت می شود که پس از مرگ او توسط فرزندش به چاپ رسید.
چه کسی باور میکند که صد سال پیش از این، زنی در ایران، ازدواج ناخواسته را با تن فروشی برابر نهاده و آنرا سروده باشد؟!
ای ذخیره کامرانیهای مرد
چند باید برده آسا زیستن؟
تن فروشی باشد این یا ازدواج؟
جان سپاری باشد این یا زیستن؟
و یا باز در جای دیگر:
مردسیما ناجوانمردی که ما را شوهر است
مر زنان را از هزاران مرد نامحرم تر است
آن که زن را بی رضای او به زور و زر خرید
هست نا محرم به معنی، ور به صورت شوهر است
عالمتاج قائم مقامی مادر شاعر معاصر پژمان بختیاری است و دیوان اشعارش ....هر آنچه که باقیمانده است ....توسط ایشان در سال 1345 به چاپ رسیده است.