از کوله بران تا منشی های زن
واشکافی یک زخم
فاجعه پیش آمده برای کولبران صدای همه را درآورد و تیتر درشت تمام
روزنامه ها و سایت های خبری شد. به سوگ نشینان، به سوگ نشستند و خوابزده ها
بیدار شدند! اما چیزهایی هم هست که به هیچ عنوان دیده نمی شود و گویا به
قدری میان لایه های مختلف جامعه امروزی پیچیده و محو شده که هیچ کسی حتی
فکرش را هم نمی کند که منشی ها هم می توانند کوله برانی باشند که به نوعی
دیگر، بار سنگین مشکلات و گرفتاری ها را بر دوش می کشند و این در حالی است
که هیچ گاه عمق مشکلات روزمره زندگی شان مانند کولبران نمود پیدا نمی کند.
پس از حادثه کوله بران بر آن شدم در لایه های جامعه اشخاصی را پیدا کنم که شرایط کار و زندگیشان شاید از برخی ابعاد، بی شباهت با کوله برها نباشد.
با این که در خراسان شمالی پدیده ای به نام کوله بر نداریم اما هستند افرادی که شرایط کاری و درآمدی آن ها از جنبه هایی شبیه کار کوله برهاست که از آن جمله می توان به کارگران ساختمانی اشاره کرد که در گرما و سرما سر چهار راه ها می ایستند و انتظار می کشند تا فردی به سراغ آن ها بیاید. اما بسیاری از موارد شاید کسی حتی به آن فکر هم نمی کند و کمتر کسی است که بداند شرایط کاری و درآمدی یک نفر تا این اندازه می تواند دشوار باشد یعنی چیزی شبیه پدیده کوله بری. در این زمینه می توان به شرایط کاری بانوان منشی شاغل در بخش خصوصی اشاره کرد.
تعجب نکنید از اینکه این قشر خاص با کوله برها مقایسه می شود چون به نظر می رسد با توجه به شرایط کاری که خود را بر این قشر تحمیل کرده، آنان در برخی موارد شباهت های زیادی با کوله بران دارند. البته به جز اینکه تار و پود زندگی کوله بران با مرگ گره خورده و در هر نفس و هر گام، انگار بر لبه تیغی راه می روند که اگر بلغزند، مرگی دلخراش و غمبار انتظارشان را می کشد. در واقع می توانم بگویم شرایط کاری و شغلی این منشی ها نیز ازبرخی ابعاد همانند آن هاست.
پس از حادثه کوله بران بر آن شدم در لایه های جامعه اشخاصی را پیدا کنم که شرایط کار و زندگیشان شاید از برخی ابعاد، بی شباهت با کوله برها نباشد.
با این که در خراسان شمالی پدیده ای به نام کوله بر نداریم اما هستند افرادی که شرایط کاری و درآمدی آن ها از جنبه هایی شبیه کار کوله برهاست که از آن جمله می توان به کارگران ساختمانی اشاره کرد که در گرما و سرما سر چهار راه ها می ایستند و انتظار می کشند تا فردی به سراغ آن ها بیاید. اما بسیاری از موارد شاید کسی حتی به آن فکر هم نمی کند و کمتر کسی است که بداند شرایط کاری و درآمدی یک نفر تا این اندازه می تواند دشوار باشد یعنی چیزی شبیه پدیده کوله بری. در این زمینه می توان به شرایط کاری بانوان منشی شاغل در بخش خصوصی اشاره کرد.
تعجب نکنید از اینکه این قشر خاص با کوله برها مقایسه می شود چون به نظر می رسد با توجه به شرایط کاری که خود را بر این قشر تحمیل کرده، آنان در برخی موارد شباهت های زیادی با کوله بران دارند. البته به جز اینکه تار و پود زندگی کوله بران با مرگ گره خورده و در هر نفس و هر گام، انگار بر لبه تیغی راه می روند که اگر بلغزند، مرگی دلخراش و غمبار انتظارشان را می کشد. در واقع می توانم بگویم شرایط کاری و شغلی این منشی ها نیز ازبرخی ابعاد همانند آن هاست.
کار طاقت فرسا با حقوق بسیار ناچیز
اگر از کسانی که شغل شان نیاز به استخدام منشی دارد، جویا شویم که چرا اغلب منشی ها از میان زنان انتخاب می شوند، بی درنگ می گویند: چون خانم ها بیشتر از آقایان کار می کنند و کمتر هم پول می گیرند! یعنی در هر شرایطی برای کسب درآمدی بسیار ناچیز کار می کنند و هیچگاه هم اعتراض نمی کنند؛ به همین سادگی یک معادله نه چندان پیچیده برای کار کشیدن بیش از حد و پرداخت دستمزد بسیار پایین به وجود آمده و به ظاهر در جامعه هم جا افتاده به گونه ای که این موضوع بویژه در تمام مراکز و دفترهای پزشکان و وکلای سرشناس و با درآمدهای آن چنانی هم صدق می کند.
مصداق این مدعا سخنان برخی زنان منشی در استان خراسان شمالی است که خبرنگار ایرنا پای سخنان آنان نشسته است. 'در برابر کاری طولانی و دشوار تنها ۲۰۰ هزار تومان دریافت می کنم'! این را بانویی می گوید که مدتهاست در مطب یکی از پزشکان بجنورد مشغول به کار است و گویی پس از سه، چهار سال تغییری در روند پرداخت حقوقش پیش نیامده است.
وی می گوید که در کنار کار خود که از ساعت ٨ صبح شروع و تا نزدیک ساعت ۹ شب ادامه دارد، از روی ناچاری و برای دریافت مبلغی ناچیز، برخی درمان های سرپایی بیماران را نیز انجام می دهد و در کنار آن طی این مدت باید با بیماران بد حال و افراد مختلف سر و کله بزند و گاهی شاهد بد اخلاقی ها و حتی بد دهانی های آن ها نیز باشد و در انتهای روز کاری و پس از ساعت ها کار مداوم که روح و جسمش را تخریب می کند، با اعصابی پریشان خود را به خانه برساند تا کارهای معمول منزل را نیز انجام داده باشد.
بسیاری از این منشی ها سن و سال چندانی ندارند و مجرد هستند اما در چهره آنها چین و چروک شکستگی از کار را می توان دید. در گفت و گویی با یکی از آن ها بسادگی رفتارهای عصبی را لا به لای حرکاتش می توان دید و درون چهره اش یک خستگی طولانی مدت از فشار کاری بالا مشهود است. وی می گوید: از روی ناچاری و برای پرداخت هزینه های تحصیل کار می کنم چون اوضاع اقتصادی خانواده ام چندان مناسب نیست و من هم علاقه زیادی دارم تا تحصیلاتم را ادامه بدهم.
در حالی که مدام با انگشت هایش بازی می کند و پوست کنده شده روی ناخن هایش نشان می دهد که تیک عصبی دارد و در مواقع آشفتگی به جان ناخن هایش می افتد، به گفته هایش ادامه می دهد و اظهار می کند: حقوقی که می گیرم بسیار ناچیز است و بهتر است درباره مبلغ آن حرفی نزنیم، اما خارج از انصاف است که با این فشار کاری بسیار زیاد این حقوق را برای امثال من در نظر می گیرند.
وی تصریح می کند: من از آگهی روزنامه این کار را پیدا کرده ام و نمی دانستم چقدر حقوق می دهند. وقتی هم به این جا آمدم و شروع به کار کردم تا مدتی از حقوق و مزایا چیزی به من نگفتند تا این که در اولین پرداخت فهمیدم که چقدر حقوق این کار پایین است اما از روی ناچاری چیزی نگفتم و با پذیرش شرایط موجود به کارم ادامه دادم.
وعده های توخالی برای بیمه
یکی دیگر از زنان منشی که به گفته خودش مادر سه فرزند است و برای کمک به همسرش و افزایش درآمد خانواده به این کار روی آورده، به بیمه نبودن منشی ها اشاره می کند و می گوید: در آگهی برای این کار صحبت از حقوق بالا و بیمه شده بود، اما حالا مدتی از شروع به کارم می گذرد و هیچ خبری نه از حقوق بالا و نه از بیمه است و به نظر می رسد که به گونه ای فریب خورده ام.
وی ادامه می دهد: کار چندان دشواری ندارم اما اینکه برای جذب نیرو دست به این فریب کاری ها می زنند، باعث شده است که تمام برنامه ریزی هایی که برای آینده داشتم، به هم بریزد. وی اظهار می کند: در حقیقت به گونه ای دارند با زندگی مردم بازی می کنند و همه چیز را زیر سوال می برند.
در مکالمه ای که با او دارم، صدایش بغض آلود است و نوعی خشم آکنده از نگرانی میان گفته هایش موج می زند. تلفن کنار دستش ثانیه ای ساکت نمی ماند و مدام زنگ می خورد اما او صبورانه سوالاتم را جواب می دهد. انگار که همدردی پیدا کرده است، بیان می کند: خیلی ها را می شناسم که با ناچیز ترین حقوق و بدون بیمه مشغول کار هستند. در واقع این شغل هیچ آینده ای ندارد و تنها تکرار است و تکرار. هر روز خودت را با وعده های تو خالی گول می زنی که بالاخره همه چیز درست می شود اما آب از آب تکان نمی خورد. وی ادامه می دهد: یکی از دوستانم منشی یک دفتر خدمات بیمه است با سابقه کار طولانی، اما اگر به شما بگویم که خودش بیمه نیست، نباید تعجب کنید.
وی گفته هایش را این گونه پایان می دهد: هیچ آینده ای پیش رو ندارم و تنها برای کمک خرجی به همسرم باید همین کار را ادامه بدهم. این شغل بازنشستگی هم ندارد و روزی که از کار بیافتم و توانایی انجام کار را نداشته باشم، روز بازنشستگی من خواهد بود.
پاسخ این افراد در مقابل این پرسش که چرا شکایت و پیگیری حقوقی برای بیمه وحقوق نمی کنید، این است که: در این صورت اخراج خواهیم شد و شاید دیگران هم مارا استخدام نکنند.
یکی دیگر از این زنان منشی می گوید: با وجود اینکه بیشتر شاغلان این حرفه دارای تحصیلات بالا هستند، اماچون فرصت شغلی مناسب برای ما پیدا نمی شود، ناچار هستیم با این شرایط کنار بیاییم و سختی های بی شمارش را طاقت بیاوریم.
وی تصریح می کند: هیچ نهاد و مسئولی هم به فکر این قشر خاص نیست و منشی های خانم زیر فشار سنگین کار از طرفی و پایین بودن حقوق و مزایا و نداشتن بیمه از طرف دیگر در حال محو شدن هستند.
این بانو می افزاید: هیچ کسی صدای ما را نمی شنود و اصلا صدای ما به جایی نمی رسد و کسی نیست که پیگیر اوضاع ما بشودواین قشر آن قدر در حاشیه است و در جامعه امروزی آنقدر کمرنگ و گمنام مانده است که فکر نمی کنم تغییری در اوضاعش اتفاق بیفتد.
البته ناگفته نماند بسیاری از آنان نیز از گفت و گو با خبرنگاران خودداری می کنند؛ انگار واهمه دارند که همین ممر درآمدی ناچیز را هم از دست بدهند.
بر گرفته از اخبار روز
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire