شهلا جاهد متهم به قتل لاله سحرخيزان، همسر ناصر محمدخانی ـ فوتباليست سابق ـ ساعت پنج صبح امروز به دار آويخته شد. اين حکم با تأييد ديوان عالی کشور و موافقت رئيس قوه قضاييه ايران، پس از گذشت حدود هشت سال از وقوع قتل، در محوطه داخلی زندان اوين به مرحله اجرا درآمد. حکم قصاص با چوبهی دار در حضور قاضی عصمتالله جابری، داديار اجرای احکام دادسرای امور جنايی تهران پس از طی تشريفات قانونی، توسط اوليای دم لاله سحرخيزان اجرا شد. [خبر اول - خبر دوم
صدای شهلا ساعاتی قبل از اعدام/فایل صوتی
چه کسی صندلی را از زیر پای شهلا کشید؟تصاویر انعکاس جهانی اعدام شهلا جاهد
"ابهامات جدی در پرونده شهلا جاهد"، گفتوگوی مينو همتی با ابهريان از افسران تحقيق در پرونده شهلا جاهد - ويدئو
***
صبح امروز، صبح سحر، در ساعت پنج، شهلا جاهد به دار آویخته شد و این در شرایطی است که حاج خانم های فعال حقوق بشر در خارج از کشور مدام جایزه باران می شوند تا سروصدای اعتراض مردم را بخوابانند. شیرین خانم مشغول محدود کردن فعالیت های نوکیا و مکاتبه با مرحوم آیت الله منتظری و کسب اعتبار از آدم مرده است؛ شیرین خانم اگر هم فعالیتی بکند برای جان نسرین جان خودش است نه برای مردم بدبخت ایران.
عدالتی که در آن جایی برای شهلا نباشد، سرزمینی که در آن ندا را در روز روشن در خیابان با تیر بزنند و هیچ پاسخی در جواب نیاید. سرزمینی که ترانه ای با چشمان زمردین را دستگیر کنند و مورد تجاوز جمعی قرار بدهند و بعد جسدش را بسوزانند و هیچ پاسخی نیاید. سرزمینی که در آن دکتر زهرا را بیخود دستگیر کنند و بعد جسدش را به خانواده اش تحویل بدهند و هیس هیس مبادا از تجاوز حرف بزنید، بگویید که دخترتان موقع مرگ سالم بوده. سرزمینی که در آن زیبا را در زندان شکنجه کنند و پیکرش را متلاشی کنند و بکشند و هیچ پاسخ گویی نباشد و محاکمه اش تبدیل به سیرکی برای دولتیان شود تا شیرین بانو دستان قاتلان را از خون زیبایان بشوید. سرزمینی که در آن عدالت برای همه نباشد و اگر باشد فقط برای یکی دو تا از خودی های ناز لمیده در سلول هایی که از آنجا می شود با لب تاپ وبلاگ را به روز کرد و برای مرخصی به خانه آمد و کنار حاج خانم هایی که اگر یک شب شوهرشان پیشان نباشد مرنو مرنو هایشان در سطح جهانی منتشر خواهد شد. سرزمینی که ژولیت خانم فقط اسم جعفر را جلوی پستان هایش بگیرد و یادی از زندانیان سیاسی دیگر نباشد و همگی خواهان آزادی «فقط جعفر» بشوند، ... سرزمینی که دیگر در آن شهلایی زنده نباشد.
عدالتی که در آن جایی برای شهلا نباشد، سرزمینی که در آن ندا را در روز روشن در خیابان با تیر بزنند و هیچ پاسخی در جواب نیاید. سرزمینی که ترانه ای با چشمان زمردین را دستگیر کنند و مورد تجاوز جمعی قرار بدهند و بعد جسدش را بسوزانند و هیچ پاسخی نیاید. سرزمینی که در آن دکتر زهرا را بیخود دستگیر کنند و بعد جسدش را به خانواده اش تحویل بدهند و هیس هیس مبادا از تجاوز حرف بزنید، بگویید که دخترتان موقع مرگ سالم بوده. سرزمینی که در آن زیبا را در زندان شکنجه کنند و پیکرش را متلاشی کنند و بکشند و هیچ پاسخ گویی نباشد و محاکمه اش تبدیل به سیرکی برای دولتیان شود تا شیرین بانو دستان قاتلان را از خون زیبایان بشوید. سرزمینی که در آن عدالت برای همه نباشد و اگر باشد فقط برای یکی دو تا از خودی های ناز لمیده در سلول هایی که از آنجا می شود با لب تاپ وبلاگ را به روز کرد و برای مرخصی به خانه آمد و کنار حاج خانم هایی که اگر یک شب شوهرشان پیشان نباشد مرنو مرنو هایشان در سطح جهانی منتشر خواهد شد. سرزمینی که ژولیت خانم فقط اسم جعفر را جلوی پستان هایش بگیرد و یادی از زندانیان سیاسی دیگر نباشد و همگی خواهان آزادی «فقط جعفر» بشوند، ... سرزمینی که دیگر در آن شهلایی زنده نباشد.
دیشب هنگام به دار آویخته شدن شهلا بیدار بودم و می دانستم که می کشندش و می دانستم تا شانزده آذر، چند نفر دیگر به بالای دار خواهند رفت. بیش از سی سال است که مردم ایران توسط حکومتی غاصب به گروگان گرفته شده اند و اعدام های گروهی در مشهد، حکایت از مذاکرات پشت پرده دارد. هر بار غربی ها در مذاکراتشان کوتاه نمی آیند، آن طرف مردم را اعدام می کنند. مردم ایران گروگان اند. سرزمینی که زهرا خانوم چادر به کمر، زن فرهیخته و آزاده اش محسوب شود، مجموعه ای از جنایات و دروغ هاست که دیگر از چند هزار سال فرهنگ نشانه ای ندارد. سرزمینی که از آن همه و برای همه نباشد، سرزمین غصب شده ایست که در آن برای ما جایی نیست.
به زودی به منظور تقویت و قدردانی از زحمات افرادی که نقش آلترناتیو حکومتی (اپوزیسیون خودی) به آنها محول شده است، یک سری جوایز و دکترا و رسانه و تلویزیون برای حاج خانم های «فعال حقوق بشر با ذبح اسلامی» و پاسداران و بازجویان بازنشسته «انقلاب امامی» که اکنون به نقد و فلسفه پرداخته اند داده خواهد شد. این جوایز پول خون ندا، اشکان، کیانوش، ترانه، محسن، امیر، عاطفه، سهیلا و شهلا و بالاخره پول خون مردم ایران است.